(1264)چون زحیرت رَست و باز آمد به راه |
|
دید برده دزدرخت از کارگاه |
(1265)ربّنا انّا ظلمنا گفت و آه |
|
یعنی آمد ظلمت وگم گشت راه |
(1266)پس قضا ابری بود خورشید پوش |
|
شیر و اژدرها شود زو همچو موش |
(1267)من اگر دامی نبینم گاه حکم |
|
من نه تنها جاهلم در راه حکم |
(1268)ای خنک آن کو نکوکاری گرفت |
|
زور را بگذاشت او زاری گرفت |
(1269)گر قضا پوشد سیه همچون شبت |
|
هم قضا دستت بگیرد عاقبت |
(1270)گر قضا صدبار قصد جان کند |
|
هم قضا جانت دهددرمان کند |
(1271) این قضا صد بار اگر راهت زند |
|
برفراز چرخخرگاهت زند |
(1272)از کرم دان اینکه میترساندت |
|
تا به ملک ایمنی بنشاندت |
(1273) این سخن پایان ندارد، گشت دیر |
|
گوش کن تو قصهْ خرگوش وشیر |
چون زحیرت رَست: یعنی وقتی آدم متوجه اشتباه خود شد دید که وضع مطلوب را از دست داده و فریب شیطان را خورده است.
ربنا انا ظلمنا گفت و آه : آدم و حوّا گفتند: ما به خود ستم کردیم، اشاره است به آیهى شریفه:« قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا ».[1] که به عقیدهى حشویه و اصحاب حدیث، آدم بحقیقت بر خود ظلم کرد از آن جهت که مرتکب کبیره شد و بعقیدهى دستهاى از معتزله، ظلم عبارتست از احتیاج بتوبه و مشقت تلافى و بگفتهى بعضى این ظلم موجب نقصان ثواب بود و آدم مرتکب صغیره شد که سبب نقص ثواب است نه استحقاق عقاب، شیعه مىگویند که آدم عمل مستحبى را ترک کرد و ثوابش کم شد و این ظلم بمعنى ترک اولى است. مولانا از تناسب لفظى ظلم و ظلمت استفاده کرده و گفته است که چون حیرت و تردد خاطر به یکسو رفت و آدم دریافت که عمل او از روى قیاس و تاویل بوده است نه مراعات نص، بدین جهت بظلم بر خود اعتراف کرد پس چنان بنظر مىرسد که او ظلم را بمعنى حصول حیرت و متابعت تاویل گرفته است.[2]
شیر و اژدرها شود زو همچو موش: یعنی در برابر قضای پروردگار، نیرومندترین بندگان (شیر و اژدها) مانند موش ناتوانند.
هم قضا دستت بگیرد عاقبت: یعنی قضای پروردگار همانطور که تو را به دام میاندازد، دستت را هم میگیرد و از دام رها میکند.
از کرم دان این که مىترساندت :ممکن است که ناظر باشد بمضمون آیهى شریفه: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى اَلنَّفْسَ عَنِ اَلْهَوى، فَإِنَّ اَلْجَنَّةَ هِیَ اَلْمَأْوى[3].
( 1264) وقتى از حال تحیر بیرون جسته و بخود آمد دید که دزد متاع را برده است. ( 1265) عرض کرد بار الها ما بخودمان ستم روا داشتیم و اگر ما را نیامرزى و ترحم نکنى از زیانکاران خواهیم بود و آهى کشید که معنى آن این بود افسوس که تاریکى مرا احاطه کرد و راه را گم کردم. ( 1266)آرى قضا ابریست که خورشید را مىپوشاند و شیر و اژدها در مقابل او چون موش عاجز مىمانند. ( 1267)من اگر در موقع حکمیت دامى نمىبینم در این مورد من تنها نیستم که در راه امر و نهى جاهلم بلکه هر شخص مقتدرى وقتى قضا آمد همین حال را خواهد داشت. ( 1268)خوشا بحال کسى که در این مورد زور و تدبیر و دانش خود را کنار گذاشته بزارى و دعا پردازد. ( 1269) اگر قضا مثل شب اطراف ترا تاریک کند بالاخره هم او دست ترا خواهد گرفت. ( 1270)اگر صد مرتبه قضا قصد جان ترا کرد هم او است که عاقبت بتو جان خواهد بخشید. ( 1271) و اگر صد مرتبه راهت زده گمراهت کند بالاخره تو را ببالاى آسمانها خواهد برد. آن که تو را مىترساند بخشایش است در حق تو و براى این است که ترا بجاى امنى راهنمایى کند.( 1272) وقتى ترا بترساند هوشیار خواهى شد و گرنه گمراه مىشوى. ( 1273)این سخن بدرازا کشید و تمام شدنى نیست حال قصه خرگوش و شیر را بشنو.
مولانا می گوید:وقتی آدم متوجه اشتباه خود شد دید که وضع مطلوب را از دست داده و فریب شیطان را خورده است. آدم و حوّا گفتند: ما به خود ستم کردیم،این ستم بر خود، گناهی است که بنده مرتکب میشود؛ چه عقوبتی در پی آن باشد و چه نباشد. مولانا ظلم به خود را چنین تفسیر کرده است: آدم سبب گمراهی و تاریکی زندگی خود شد.
مولانا، نافرمانی آدم را نیز به قضای الهی مربوط میداند. البته باید توجه داشت که در اندیشه و تفکر مولانا اعتقاد به قضای الهی، از انسان سلب مسئولیت نمیکند. در برابر قضای پروردگار، نیرومندترین بندگان (شیر و اژدها) مانند موش ناتوانند و هر لحظه ممکن است دامی در سر راه آنها باشد و بلغزند و خطا کنند. پس باید خودبینی و ادعای زورمندی را رها کرد و به درگاه حق زاری نمود. البته نباید با دید منفی به مسئله قضای الهی نگریست، چون قضای الهی جنبههای مثبت فراون نیز دارد. مولانا میگوید: قضای پروردگار همانطور که تو را به دام میاندازد، دستت را هم میگیرد و از دام رها میکند. فقط تو را میترساند تا به زورِ خود، مغرور نشوی و به پروردگار تکیه کنی و به ایمنی برسی.
[1] - سوره اعراف، آیهى 23
[2] - تفسیر ابو الفتوح، ج 2، ص 380، مجمع البیان، ج 1، ص 391، تفسیر امام فخر رازى، ج 1، ص 457.
[3] - النازعات، آیهى 40، 41
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |