(1344)تو بزن یا ربّنا،آب طهور |
|
تا شود این نار عالم، جمله نور |
(1345)آب دریا جمله در فرمان توست |
|
آب وآتش ای خداوند آنِ توست |
(1346)گر تو خواهی، آتش آب خوش شود |
|
ور نخواهی، آب هم آتش شود |
(1347)این طلب، در ما، هم از ایجاد توست |
|
رستن از بیداد، یا رب داد توست |
(1348)بی طلب، تو این طلبمان دادهای |
|
گنج احسان بر همه بگشادهای |
تو بزن یا ربّنا،آب طهور: یعنی ای پروردگار ما! تو آب پاک بر آتش این جهان مادی و علایق این جهانی ما بزن، تا سراپا نور گردیم.
طلب: جست و جو، خواهش چیزى بدان گونه که سعى و کوشش آدمى را در تحصیل آن بر انگیزد، داعى و محرک باطنى براى یافتن مقصود.مولانا موضوع «طلب» را سى و شش بار در مواضع مختلف از مثنوى مطرح کرده است[1]، بعقیدهى وى طلب، توفیق الهى است و تا خدا نخواهد داعى بر طلب و پژوهش حقیقت در باطن انسان سر نمىزند و طلب مقدمهى یافتن و مفتاح مطلوبهاست و هر طالبى از روى یقین بمطلوب مىرسد، دلیلش هم این است که حصول هر چیزى بستگى بمشیت خدا دارد و هیچ چیزى بیرون از ارادهى حق در وجود نمىآید و از دگر سوى چون مبدا و مصدر همه خیرات خداى تعالى است از این رو طلب نیز که آبستن یافت و کلید حصول مراد است از جانب او بر باطن بنده فائض مىشود و دعا و خواهش بنده ظهور فیض ربانى و یا رب گفتن فرع لبیک گفتن خداست. [2]
رستن: یعنی رهایی، نجات یافتن.
گنج احسان: ظاهرا ناظر است بحدیث: «قال داود علیه السلام یا رب لما ذا خلقت الخلق قال کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکى اعرف».[3]
( 1344) بار الها تو با آب پاک و مقدس خود ما را تطهیر کن تا نارهاى دنیا نور شده و آتش اخلاق بد ما بنور اخلاق نیکو مبدل شود.( 1345) خداوندا آب دریاها همه در فرمان تو و آب دانش همگى ملک طلق تو است. ( 1346) اگر خواست تو تعلق گیرد آتش آب گوارا مىشود و با خواست تو ممکن است آب هم مبدل به آتش گردد. () این همه لوازم زندگانى ما را بدون خواست و طلب ما عطا فرمودهاى.() اکنون اى زنده جاوید و اى دارنده مطلق چگونه ممکن است با اینکه ما طلب مىکنیم و مىخواهیم عطا نفرمایى با اینکه تمام بخششها و هستیها از تو بوده و هست. ( 1347) این طلب و خواستى هم که در ما هست تو بوجود آوردهاى اینکه ما در فکر خلاصى هستیم این هم داده تو است. (1348) وقتى که ما نبودیم کجا طلب داشتیم و کى مىخواستیم تو بدون هیچ سببى عطاهاى فراوان فرمودى.
ای پروردگار ما! تو آب پاک بر آتش این جهان مادی و علایق این جهانی ما بزن، تا سراپا نور گردیم، زیرا تمامی آفرینش و عناصر تشکیل دهندهْ آن، از جمله آب و آتش در دست قدرت توست.
همانگونه که اشاره کردیم طلب، از نظر عرفا خواست و جستوجوی چیزی است که بنده را در راه وصول به حق یاری کند و نخستین گام در راه حق نیز همین است. اگر طلب با توجه به ارشاد و هدایتِ، مرد راه حق صورت گیرد، ارادت گویند. بههر صورت باید از جانب حق بر دل بنده بتابد. ممکن است لطف حق چنان شامل حال انسان شود که بدون درخواست هم بر دلش بتاباند.
[1] - مثنوى، د 2، ب 361 ببعد، د 3، ب 189 ببعد، د 6، ب 846 ببعد، ب 1438 ببعد
[2] - شرح منازل السائرین، ص 117- 114، کشاف اصطلاحات الفنون، در ذیل: طلب.
[3] - احادیث مثنوى، ص 29.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |