آنکه حکمتها را شناخت، بر افزودن آنها قرار از کف بداد . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
حکایت نخجیران وشیر(64)
یکشنبه 92 مهر 21 , ساعت 10:34 صبح  

مژده بردن خرگوش سوی نخجیران که: شیر در چاه فتاد

لذّت رهایی از وابستگی ها وآزادی جان

(1349)چون که خرگوش از رهایى شاد گشت           

 

سوى نخجیران دوان شد تا به دشت‏

(1350)شیر را چون دید در چه کشته زار           

 

چرخ مى‏زد شادمان تا مرغزار

(1351) دست مى‏زد چون رهید از دست مرگ            

 

سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ‏

(1352)شاخ و برگ از حبس خاک آزاد شد            

 

سر بر آورد و حریف باد شد

(1353) برگها چون شاخ را بشکافتند            

 

تا به بالاى درخت اشتافتند

(1354) با زبان   شَطْأَهُ    شکر خدا            

 

مى‏سراید هر بر و برگى جدا

(1355) که بپرورد اصل ما را ذو العطا            

 

تا درخت استغلظ آمد و استوى‏

مرغزار: یعنی چراگاه، محلی که حیوات زندگی می کنند، علفزار.

سبز: دراین مود یعنی شاد وخرم.

حریف باد شد: یعنی درمعرض نسیم باد قرار گرفت.

شَطْأَهُ  ترکیبى است اضافى، مرکب از«شطا» بمعنى شاخ نو رسته‏ى گیاه و ترکه‏ى درخت و « ه » ضمیر مفرد غائب.

   ذو العطا: خداوند بخشش، به کنایه، خداى بخشنده.

استغلظ: مفرد مذکر غایب است از فعل ماضى از مصدر استغلاظ (باب استفعال) بمعنى سطبر و کلفت شدن. استوى: مفرد مذکر غایب است از فعل ماضى از مصدر استواء (باب افتعال) بمعنى راست ایستادن، برگرفته است از آیه‏ى شریفه:«کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى»‏ [1] 

 ( 1349) خرگوش از آزادى خود خوشحال گردیده بطرف دشت بسراغ حیوانات دیگر روانه شد.() و شیر را که محو ظلم و ستم خود دید بطرف رفقاى خود دوید. ( 1350) شیر را که کشته ستم خود مى‏دید با شادى و قدرت مى‏دوید.() شیر را که در قعر چاه زار و بى‏چاره دید رقص کنان و چرخ زنان بمرغزار رفت. ( 1351) از مرگ رهایى یافته شادى‏کنان دست زده و چون شاخ و برگ درختان سبز بهارى شاد و خرم در هوا مى‏رقصید. ( 1352) آرى شاخ و برگ چون از جنس خاک آزاد شده و از عالم جمادى بعالم نباتى مى‏رسند سربلند کرده با باد و نسیم هم راز مى‏گردند.( 1353) برگها شاخ را شکافته بر بالاى آن قرار مى‏گیرند. ( 1354) با زبان شاخ هر بر و برگى جداگانه شکر و ثناى خداى تعالى را مى‏گویند.() و با زبان بى‏زبانى هر شاخ و برگ و میوه و گلى بیاد خدا بوده و تسبیح مى‏گوید.( 1355) و متذکر شده شکر کنان مى‏گوید او است که تنه و ریشه ما را پرورش داده تا رشد و نمو نموده شاخه‏هاى ما ضخیم شده بر بالاى تنه استوار گردیده با برگ و گل و میوه مزین گردید.

مولانا سالک را بگیاه و درخت تشبیه مى‏کند از آن جهت که چون بهار در مى‏رسد و هوا لطیف و جان بخش مى‏گردد و آفتاب بهارى بر زمینها و درختان مى‏تابد از تاثیر بهار، زندگى از سر مى‏گیرد، دانه بر خود مى‏شکافد و شاخه‏ى نرم و لطیف گیاه، سر از زیر خاک بر مى‏کشد و پوست درخت در برابر قوت روح نباتى مقاومت نمى‏کند، شاخ و برگ از زیر پوست سطبر، جوانه مى‏زند و ترکه‏ى تر و تازه تا ببالاى درخت قد مى‏افرازد.مولانا از این مضمون به عنوان مقدمه یی برای بحث رهایی جان آدمی از حبس آب وگل استفاده می کند.



[1]   - الفتح، آیه 29


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [بدون نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 60 بازدید
بازدید دیروز: 426 بازدید
بازدید کل: 1403846 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]