( 1) بشنو، این نی چون شکایت میکند |
|
از جدایی ها حکایت می کند |
( 2) کز نیستان تا مرا بُبریدهاند |
|
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند |
( 3) سینه خواهم شرحه شرحه از فراق |
|
تا بگویم شرح درد اشتیاق |
( 4) هر کسی کو دور ماند از اصل خویش |
|
باز جوید روزگاز وصل خویش |
( 5) من به هر جمعیتی نالان شدم |
|
جفت بد حالان وخوش حالان شدم |
( 6) هر کسی از ظنّ خود شد یار من |
|
از درون من نجست اسرار من |
این نی: که روایتگر شکایت است و از جداییها با تو سخن میگوید، کنایه از انسان کامل و عارف به حقایق الهی است. این انسان کامل، از جدایی جهان مادی، از حقایق الهی و جدایی آحاد این هستی مادی از یکدیگر و مهمتر از همه، از جدایی انسان با خدا سخن میگوید، خدایی که مبدأ و سرانجام همهْ آفرینش است.
به گفت? بعضی از شارحین مثنوی، مقصود مولانا از «نى» همین ساز دلنواز است که او را به نفس و دم مىنوازند بدلیل آن که مولانا خود موسیقى مىدانسته و با این ساز انس و علاقه وافر و تمام داشته و آن را در غزلیات وصفى جامع کرده است از قبیل:
دلم را نالهى سرناى باید که از سر ناى بوى یار آید
دیوان کبیر، بیت 699 ببعد
اى در آورده جهانى را ز پاى بانگ ناى و بانگ ناى و بانگ ناى
همان مأخذ ب 30836 ببعد
اى ناى خوش نواى که دل دار و دل خوشى دم مىدهى تو گرم و دم سرد مىکشى
همان مأخذ ب 31825 ببعد
اى ناى بس خوشست کز اسرار آگهى کار او کند که دارد از کار آگهى
همان مأخذ ب 31897 ببعد
و این «نى» تمثل است و مراد بدان، در حقیقت خود مولاناست که از خود و خودى تهى است و در تصرف عشق و معشوق است، نواى روح انگیز که از گلوى وى بر مىآید از او نیست بلکه عشق یا معشوق است که بزبان او سخن مىگوید و بر پردههاى گلویش آهنگ شرر بار مىریزد و هر چه او بگوید یا بسراید، خواه لطف باشد یا قهر، ترانهى وصال باشد یا نالهى درد آمیز فراق، پند و نصیحت، همه گفتهى عشق و تعلیم معشوق است و این رشته را عشق بر گردن وى افکنده و بىاختیار او را تا آن جا که خاطر خواه اوست مىکشاند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |