بارالها ! ما را ازکسانی قرار ده که درختان شوق تو در باغ های سینه شان، شاخه ها گسترده و آراسته شده است و آتش محبّتت، دل هایشان را فراگرفته است ... و چشمانشان با نگریستن به تو روشن شده است . [امام سجّاد علیه السلام ـ در مناجات العارفین ـ]
عرشیات
داستان رسول روم(6)
یکشنبه 92 مهر 28 , ساعت 7:16 صبح  

  (1434) بى‏سلاح، این مرد خفته بر زمین            

 

من به هفت اندام لرزان چیست این‏؟

(1435) هیبت حق است این از خلق نیست            

 

هیبت این مرد صاحب دلق نیست‏

(1436) هر که ترسید از حق و تقوى گزید            

 

ترسد از وى جن و انس و هر که دید

(1437)اندر این فکرت به حرمت دست بست            

 

بعد یک ساعت عمر از خواب جست‏

(1438) کرد خدمت مر عمر را و سلام            

 

گفت پیغمبر: سلام آن گه کلام‏

 

هفت اندام: سر و سینه و شکم و دو دست و دو پاى، سر و دو دست و دو پهلو و دو پاى. در این جا کنایه است، یعنی سرتا پا دچار ترس وبیم شدن.

هیبت حق : مرتبه یی از خوف خداست که در آن بنده به عقوبت خود نمی اندیشد وشکوه وعظمت پروردگار او را تحت تأثیر قرار می دهد.

صاحب دلق: مرد ژنده پوش، کسى که لباس وصله دار بپوشد، دلق: جامه‏ى وصله زده و کهنه ،مقصود از «صاحب دلق» در گفته‏ى مولانا عمر است بمناسبت آن که عمر جامه‏اى بر تن داشت که بر آن دوازده وصله زده بودند و تنها سه وصله بر پشت شانه‏اش بود. خطب عمر بن الخطاب و علیه ازار فیه اثنتى عشره رقعه. (عمر بن خطاب خطبه خواند و بر تنش ازارى بود با دوازده پینه) و عن انس قال کان بین کتفى عمر ثلاث رقاع. (میان دو شانه‏ى عمر سه وصله بود در جامه‏اش) [1]

تقوى: در لغت، قرار دادن مانع و حاجز است میان خود و آسیب چیزى و هر گونه خطرى مانند نگه داشتن سپر در پیش شمشیر، و در اصطلاح پناه جستن بطاعت است از معصیت، نگهدارى خود از هر چه موجب عقوبت شود اعم از فعل و ترک، اقتدا به پیغمبر (ص) در گفتار و کردار و آن داراى درجات و مراتب متفاوت است و نسبت به اصحاب بدایت و منتهیان تفاوت مى‏پذیرد.[2] مضمون این بیت، مستفاد است از حدیث ذیل: من خاف اللَّه خوف اللَّه منه کل شى‏ء. (هر که از خدا بترسد خدا همه چیز را از او مى‏ترساند.)[3]

دست بستن: دست بر سینه نهادن که علامت احترام است.

خدمت کردن: تعظیم کردن وسر فرود آوردن

گفت پیغمبر سلام آن گه کلام‏: اشاره به این حدیث است که : « السّلام قبل الکلام »[4]

 ( 1434) این مرد بدون سلاح روى خاک بخواب رفته و هفت اندام من از هیبت او مى‏لرزد.( 1435) پس این هیبت متعلق باین مرد دلق پوش نیست و بطور یقین هیبت حق است. ( 1436) هر کس از خدا بترسد و متقى باشد هر که از جن و انس او را ببیند خواهد ترسید.  ( 1437) با این افکار به احترام عمر دست بسته ایستاد تا پس از ساعتى عمر از خواب برخاست.( 1438) طبق دستور پیغمبر اول سلام کرد پس از آن عرض خدمت نمود.



 

  


[1]   - حلیه الاولیاء، طبع مصر، ج 1، ص 53. احیاء العلوم، چاپ مصر، ج 4، ص 160

[2]   - رساله‏ى قشیریه، ص 53- 52، کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل: تقوى.

[3]   - کنوز الحقائق. طبع هند، ص 127.

[4]   - احادیث مثنوی، ص 17

کلید واژه: مثنوی، عرفان،تفسیر،خوف،


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 33 بازدید
بازدید دیروز: 291 بازدید
بازدید کل: 1404738 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]