در مکتب مولانا «راستان » اشاره به مردان حق ویاران اهل حق است که باید سربرآستان آنهانهاد .راستان ومردان کامل می توانند کژی های ما را به راستی بدل کنند مانند ترازویی که دقیق باشد وازروی آن بتوان دقت ترازوی دیگری راسنجید،امانند دو کفّ? یک ترازو که سنگینی وسبکی یکدیگر رانشان می دهند. مولانا به آی? 29 سور? فتح اشاره می کند که پروردگار می فرماید: "محمد رسول اله والذین معه اشداء علی الکفار ورُحماء بینهم..."« محمد ،فرستاد? خداست ،وآنان که با اویند ،باکافران سختگیر وبا خود شفیق ومهربان اند» ونتیجه می گیرد که دلداری اغیار ودوستی ،با کسانی که به دنیا چسبیده وتوجخی به طریق حق ندارند ،مانند چاپلوسی روباه برای حفظ خود ومنافع خویشتن است ،اما اگر تو به این دنیا دوستان توجه نکنی مانند شیر درنظر آنها نیز شکوهمندی. مولانا می گوید: اگر عاشق حق به جز حق توجه کند ،حق را می رنجاند ، وخشم و غیرت حق می تواند هم? رشته های اورا پنبه کند. مولانا می گوید : برسراغیار چون شمشیر باش ،تا غیرت حق یاران خدایی راازتو جدانکند .«خاران »همان اغیارند که دشمن حق ومردان حق اند. وگرگان نیز اشاره به اغیاراست ویوسف کنایه ازمردان حق .و«نسگلند »صورتی است از نگسلند.
راست کن اجزات را از راستان |
|
سر مکش ای راسترو ز آن آستان |
هم ترازو را ترازو راست کرد |
|
هم ترازو را ترازو کاست کرد |
هر که با ناراستان همسنگ شد |
|
در کمی افتاد و عقلش دنگ شد |
رو اشداء علیالکفار باش |
|
خاک بر دلداری اغیار پاش |
بر سر اغیار چون شمشیر باش |
|
هین مکن روباهبازی شیرباش |
تا ز غیرت از تو یاراننسکلند |
|
زانک آن خاران عدو اینگلند |
آتش اندر زن به گرگان چونسپند |
|
زانک آن گرگان عدویوسفند |
مولانا اولیای حق واهل البیت(ع) را رهبرانی می داند که نه تنها امید بخشند، بلکه همهْ امید ما به بذل عنایت وشفاعت آن بزرگواران بستگی دارد . ودر این ابیات چنین می گوید: ای راهبران، ما به شما امید بسته ایم که دراین عالم فانی مارارها نکنید ؛ بلکه منتظریم که رحم ارید وما را ازاین سرای زوال یافتنی برهانید، ونگذارید که درپیشگاه حق هیچ باشیم .وقتی که درروز محشر؛ تخت عدالت رابرپا وآراستند ؛ درآن روزدشوار،شفاعت کنند? ما شمائید.[1] درچنان روزوشبی که هیچ امانی درکارنیست،ما به بزرگواری وبخشش توامید واریم .درآن زمان ما دست به دامان تو خواهیم زد،زیرا درآن روز هیچ گناهکاری درامان نیست. پیامبر فرمود: درروزقیامت کی خواهم گذاشت که گناهکاران اشک بریزند؟ .اشاره به حدیث :" شفاعتی لاهل الکبائر من امتی"« شفاعت من، ویژ? انجام دهندگان گناهان کبیره است» [2] من ازصمیم قلب ،شفیع گناهکاران هستم تاآنان را ازعذاب سخت برهانم.
لازم به توضیح و روشنگری است که: « شفع وشفاعت ازنظر معنای لغوی :"الشفع ضمّ الشیء الی مثله" یعنی ضمیمه کردن چیزی به نظیر وقرین آن است. چه، کسی که شفاعت می کند درواقع آبرو واعتبار خود راضمیم? شفاعت خواهنده می کند. وبه او نیز اعتبار می بخشد. اصل شفاعت مورد اتفاق هم? فرق ونحله های اسلامی اعم ازشیعه وسنی بوده وتنها برخی ازتیره های معتزله وخوارج نسبت به این اصل تردید کرده اند وبعضی دیگر ازآنان نیز شفاعت راخاص پیامبر(ص) وآن هم درمورد نکوکاران وارتقاء مرتب? معنوی آنان دانسته وگناهکاران راازاین موهبت مستثنی کرده اند .همانگونه که درابیات آمده ومی آید،شفاعت مورد ایقان واعتقاد مولانا ست.واو طبق ِمشرب عشق ومحبت ، ورحمت واسع? الهی ،شفاعت راشامل گناهکاران نیز دانسته ومی گوید حتی عاصیان وگناهکاران باشفاعت انبیاء واولیاءازعذاب خواهند رست».
ما باومید تویم اینپیشوا |
|
که بنگذاری توما را درفنا |
چون بیارایند روز حشرتخت |
|
خود شفیع ما توی آن روزسخت |
درچنان روز و شببیزینهار |
|
ما به اکرام تویماومیدوار |
دست ما و دامن تست آنزمان |
|
که نماند هیچ مجرم راامان |
گفت پیغامبر که روزرستخیز |
|
کی گذارم مجرمان رااشکریز |
من شفیع عاصیان باشمبجان |
|
تا رهانمشان ز اشکنجهیگران |
عاصیان واهل کبایر رابجهد |
|
وا رهانم از عتاب نقضعهد |
[1]- اشاره است به آی? 9 سور? مدثر:" فذلک یومئذ یوم عسیر"« ان روز ؛روز بسیار دشواری است».
[2]- احادیث مثنوی، استاد فروزانفر، ص18
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |