[ و او را از خیر پرسیدند فرمود : ] خیر آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود ، بلکه خیر آن است که دانشت فراوان گردد و بردبارى‏ات بزرگمقدار ، و بر مردمان سرافرازى کنى به پرستش پروردگار . پس اگر کارى نیک کردى خدا را سپاس گویى و اگر گناه ورزیدى از او آمرزش جویى ، و در دنیا خیرى نبود جز دو کس را : یکى آن که گناهانى ورزید و به توبه آن گناهان را در رسید ، و دیگرى آن که در کارهاى نیکو شتابید . [نهج البلاغه]
عرشیات
امام حسین واهل البیت (18)
سه شنبه 92 آبان 14 , ساعت 8:38 صبح  

 

   آزمودم مرگ من در  زندگیست  

 

چون رهم زین زندگی  پایندگیست  

 

 

اقتلونی اقتلونی یا  ثقات  

 

ان فی قتلی حیاتا فی  حیات  

 

یا منیر الخد یا روح  البقا  

 

اجتذب روحی وجد لی  باللقا  

لی حبیب حبه یشویالحشا

 

لو یشا یمشی علی عینیمشی

پارسی گو گرچه تازیخوشترست

 

عشق را خود صد زباندیگرست

بوی آن دلبر چو پرانمی‌شود

 

آن زبانها جمله حیرانمی‌شود

بس کنم دلبر در آمد درخطاب

 

گوش شو والله اعلمبالصواب

چونک عاشق توبه کرد اکنونبترس

 

کو چو عیاران کند بر داردرس

عاشقان را شد مدرس حسندوست

 

دفتر و درس و سبقشان رویاوست

خامشند و نعره‌یتکرارشان

 

می‌رود تا عرش و تختیارشان

درسشان آشوب و چرخ وزلزله

 

نه زیاداتست و بابسلسله

سلسله‌ی این قوم جعدمشکبار

 

مسله‌ی دورست لیکن دوریار

 

دراین سروده عاشق ازفنای خود سخن می گوید. آنچه اهل ظاهرآن را زندگی می شمارند، مرگ است ،ورهایی ازاین زندگی ، به بقاء بالله می انجامد. ابیات عربی این قسمت ،تضمین، وتصرفی است دریک شعر منسوب به حسین بن منصور حلاج، ترجم? بیت های عربی این است: بکشید مرا، بکشید مرا،ای دوستان راستین !راستی درکشتن من،زندگی پی زندگی پدید می آید. ای صاحب گونه های نورانی،ای روح جاودانگی ،جان مرابگیرودیدارخودرا به من ببخش . مرا معشوقی است که مهر اودرونم راکباب می کند، اگربخواهد ازروی چشمم بگذرد،بگذاربگذرد. مولانا می گوید: هرکس وبه هرزبانی ازعشق سخن بگوید، بازناگفته بسیار است ،به قول حافظ« یک نکته بیش نیست اما ازهرزبان که می شنوم نامکرر است» مولانا می گوید: جلو? عشق الهی باهیچ زبانی توصیف نمی پذیرد ، پس بهتراست بگذاریم عشق حق راخود حق تعریف کند،که بهتر ازهمه می داند که سخن صواب کدام است. توب? عاشق راباورنکن،عاشق حقیقی ازعشق توبه نمی کند ، اگرکرد،بترس که بار دیگر چنان شوری ازاو برمی خیزد که تابالای دار می رود وبازسخن عشق می گوید.

معلم عاشقان حق، خود حق است. ودرس آنها دیدار حق وجلو? حق دردرون آنهاست. مردان راه حق درظاهر"خامش اند" اما درس عشق راهمواره دردرون خود تکرار می کنند. وبحثهای اهل مدرسه را دوست ندارند، زیرا ازاین راه به اسرار حق نمی رسند. مولانا می گوید: مردان حق به جای بحث تسلسل، دراوصاف حق غرق می شوند، وبه جای "دور" باطل حکما، دورمحبوب ومعشوق ازلی می گردند ومی کوشند که اورابشناسند.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 181 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401807 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]