صورت تن گو برو من کیستم |
|
نقش کم ناید چو من باقیستم |
چون نفخت بودم از لطف خدا |
|
نفخ حق باشم ز نای تن جدا |
تا نیفتد بانگ نفخش این طرف |
|
تا رهد آن گوهر از تنگین صدف |
چون تمنوا موت گفت ای صادقین |
|
صادقم جان را برافشانم برین |
از یکی ما تابه صد این دیدهایم |
|
نه به تقلید از کسیبشنیدهایم |
گفت الدین نصیحه آنرسول |
|
آن نصیحت در لغت ضدغلول |
چون من به لطف حضرت حق ،نفخه ای ربّانی بوده ام،پس هرگاه که ازنای جسم نیزجدا شوم ،باز همان نفح? الهی خواهم بود.اشاره است به آی? شریفه سور? ص:"اذقال ربّک للملائکة انّی خالق بشرا من طین فاذا سوّیته ونفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین".« یاد آر زمانی را که پروردگارت به فرشتگان همی گفت: من بشری آفرینم ازگل.چون آفرینش اوراسامان دهم وبه کمال آرم وازروح خود دراودمم، براوسجده آرید»[1] ابن عربی "نفخ" راعبارت می داند ازاعطای قابلیت واستعداد به انسان تابتواند مظهر تام تجلیات الهی شود.[2] عاشق می گوید: من نفخه یی از روح حقم واین نفحه می تواند ازگلوی تن بیرون بیاید وآزاد شود. من درعشق الهی صادقم ومی خواهم جانم رانثار راه او کنم. اشاره دارد به آی? شریفه سور? جمعه : "قل یاایها الذین هادوا ان زعمتم انّکم اولیاء لله من دون الناس فتمنّوا الموت ان کنتم صادقین".[3] بنابراین ازدادن جان درراه ادراک حقایق باک ندارم. مولانا می گوید: مردم به مهمان می گویند :ما بی آنکه سوء نظری داشته باشیم ،ازراه خیرخواهی ودوستی راهنمایی ات می کنیم .زیرا پیامبر فرمود : دین یعنی خیرخواهی برای دیگران.اشاره دارد به حدیث نبوی که :"الدین النصیحة لله ولرسوله ولکتابه ولائمة المسلمین وعامّتهم"«دین یعنی خیرخواهی برای خدا ورسول خدا وکتاب او وپیشوایان مسلمین وعموم مومنان».[4]
عاشقم من کشتهی قربانلا |
|
جان من نوبتگه طبل بلا |
خود تبوراکست اینتهدیدها |
|
پیش آنچ دیده است ایندیدها |
ای حریفان من از آنهانیستم |
|
کز خیالاتی درین رهبیستم |
من چو اسماعیلیانمبیحذر |
|
بل چو اسمعیل آزادم ز سر |
فارغم از طمطراق و ازریا |
|
قل تعالوا گفت جانم رابیا |
مال و تن برفاند ریزانفنا |
|
حق خریدارش که اللهاشتری |
ای نصیحت کنندگان ،من همان عاشقی هستم که باشمشیر لا کشته شده ام،روح وروان من، محل نواختن طبل بلا ومحنت است. هشدارهای شما درمقایسه باآن بلاها ودشواری هایی که بااین چشم ها دیده ام طبلکی بیش نیست. من مانند حضرت اسماعیل (ع) قید سروجان رازده ام. من عاشق اسرار غیبم، هستی مادی خود راقربانی کرده ام وجان رادربرابر بلا راه حق نهاده ام واین بلا رابه جان می خواهم. من به فکر آوازه خوش دراین دنیا نیستم ونمی خواهم کاری بکنم که به عقل شما درست است،ازعالم غیب به من می گویند: بیا. [5] در درنهج البلاغه آمده است که: هرکس که به عوض درآخرت یقین داشته باشد، دردنیا بخشندگی می کند.[6] مولانا دراین ابیات به انفاق مال وجان درراه حق نظر دارد که عوض آن بهشت است.
خدا بهتر می داند که روح من بااو چگونه موافق وهمراه است،این رابطه قابل بیان نیست.مولانا به آی? 111 سور? توبه اشاره می کند:"انّ الله اشتری من المومنین انفسهم واموالهم بانّ لهم الجنّة" ومولانا می گوید: مال وزندگی مادی راکه فنا پذیر است درراه حق بده، حق خریدار آن است ومطابق آیه به تو بهشت راعوض می دهد
[1]- آی? 72 سور? ص
[2]- (شرح فصوص الحکم ج 1 ص 58).
[3]- آی? 6 سور? جمعه
[4]- احادیث مثنوی، ص 43
[5]- اشاره به آی? 151سور? انعام است.
[6]- نهج البلاغه حکمت 132
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |