بهترینِ برادران، کسی است که هرگاه او را از دست بدهی، پس از او زندگی را دوست نداشته باشی . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
قصه بازرگان وطوطی(7)
شنبه 92 آبان 25 , ساعت 7:46 صبح  

صفت ِاَجنِحِهْ طُیور ِعُقول ِاِلهی

سابقه تشبیه جان بمرغ،

ضعف ظاهرى و قدرت باطنى عاشقان حق،

(1586)قصه‏ى طوطى جان زین سان بود            

 

کو کسى، کو محرم مرغان بود

(1587)کو یکى مرغى ضعیفى بى‏گناه            

 

و اندرون او سلیمان با سپاه‏

(1588) چون بنالد زار بى‏شکر و گله            

 

افتد اندر هفت گردون غلغله‏

(1589) هر دمش صد نامه صد پیک از خدا            

 

یا ربى زو شصت لبیک از خدا

 

مولانا در عنوان این قسمت، عقل های خدا جو یا عقول الهی را چون پرندگانی می بیند که برای پرواز به سوی خداوند وشناخت او بال هایی دارند ودر اینجا بالهای پرندگان عقل خداجو « اجنحهْ طیور عقول الهی» را وصف می کند.

طوطى جان: براساس تحقیق استاد فروزانفرتشبیه جان و روح انسانى به انواع مرغ از قبیل: طوطى، شهباز، طاوس، کبوتر مبتنى بر این عقیده است که جان جوهرى است مجرد که بسبب امر الهى یا براى فعلیت و تفصیل علوم خود که بالقوه و اجمالى است به بدن تعلق گرفته و یا عشق هیولى او را پاى بند جسم کرده است، مردم در روزگار پیشین فرشتگان را با پر و بال تصویر مى‏کردند بمناسبت آن که مرغان هم بال و پر دارند و بنیروى آن بسوى آسمان پرواز مى‏کنند، جان را هم جوهرى علوى و بگوهر مانند فرشتگان مى‏دانستند، او هم از آسمان بزیر افتاده است و باز بدان جا باز مى‏گردد پس او نیز باید مانند ملایکه بال و پر داشته باشد، با رعایت این تناسب روح را بصورت پرندگان تخیل کرده‏اند. بنا بنقل ابو الحسن على بن حسین مسعودى مورخ مشهور (متوفى 346) گروهى از عرب روح را پرنده‏اى فرض مى‏کرده‏اند که در جسم انسان منبسط مى‏شود و چون مرد کشته شد پیوسته بگرد او مى‏گردد و بصورت مرغى نگران و مستوحش مصور مى‏شود و بر قبر وى زارى و فریاد مى‏کند، این مرغ را «هام، هامه» مى‏نامیده‏اند، بعقیده‏ى آنها این پرنده کوچک است و بتدریج بزرگ و کلان مى‏شود تا جثه‏اش باندازه‏ى نوعى از جغد (صدى) مى‏رسد، او همیشه در دخمه‏ها و ویرانه‏ها منزل دارد، هم او، اخبار و ماجراهاى فرزند میت را بگوش وى مى‏رساند، این عقیده را اسلام باطل شمرده و حضرت رسول اکرم فرموده است: لا هام. (هام وجود ندارد) [1]

ابن سینا در قصیده‏ى عینیه خود نفس انسانى را به ورقاء (کبوتر) تشبیه کرده است، این قصیده متضمن وصفى است از هبوط جان از جهان برین و پیوستنش بدین جسم فرودین و باز گشت او بعالم علوى . نیز او رساله‏اى بنام (رسالة الطیر) تالیف کرده و جان حکما را به مرغان آزاد تشبیه نموده است. ابو حامد محمد بن محمد غزالى (505- 450) هم رساله‏اى بدین نام دارد که چگونگى اجتماع مرغان و رهایى آنها را از قفس باز مى‏گوید. در کلیله و دمنه یک باب وجود دارد بنام «باب الحمامة المطوقة»که در رسائل اخوان الصفا آن را رمزى از گرفتارى روح و طریق آزادى آن شمرده‏اند. [2]

 سلیمان: سلیمان بن داود، در روایات اسلامى، نمودار حشمت و قدرت و تسلط بر اصناف جانوران است و با وجود این، نمونه‏ى مسکنت و قطع علاقه و بى‏اعتنایى بملک عاریت نیز هست.

مرغ ضعیف، مثالى است براى اولیا و مردان خدا که بضعف بشرى و بى‏چارگى انسان واقف‏اند و یا آن که در چشم مردم ظاهر بین خوار و ذلیل‏اند، و بى‏گناه‏اند براى آن که مغلوب تصرف خدایند و بخود کارى نمى‏کنند ولى در باطن، سلطنت و حشمت الهى دارند و مانند سلیمان هستند از آن جهت که قواى شهوانى و غضبى را که دیوان و اهریمنان‏اند در بند کرده و بکارهاى نیک گمارده‏اند و زبان مرغان ضمیر را مى‏دانند و منطق الطیر سلیمانى آموخته‏اند. ممکن است هم بگویم که چون دل جلوه گاه حق است، این بدان ماند که سلیمان با سپاه خود در درون آنها جاى گرفته باشد، بر این فرض اشاره خواهد بود بحدیث: لا یسعنى ارضى و لا سمائى و یسعنى قلب عبدى المؤمن. (من که خدایم در آسمان و زمین نمى‏گنجیم ولى در دل بنده‏ى مومن خود مى‏گنجم.)[3]

افتد اندر هفت گردون غلغله‏: یعنی ناله انسان عاشق محض عشق است و به همین دلیل در هفت آسمان غلغله می‌افکند .

   ( 1586) قصه طوطى جان این طور است کو کسى که بزبان مرغان آشنا باشد. ( 1587) کو آن مرغ ضعیف بى‏گناهى که در باطن او سلیمان با سپاهش نهفته باشد. ( 1588) وقتى خالى از شکر و شکایت همى‏نالد در هفت آسمان غوغا بر پا مى‏شود.( 1589) در هر دمى که مى‏زند صد نامه و صد قاصد از خداوند باو مى‏رسد در جواب یک یا رب شصت لبیک مى‏شنود.

مولانا طوطی جان یا روح را چنین توصیف می‌کند‌: در ظاهر مانند مرغی ضعیف است که از فرمان پروردگار سر نمی‌پیچد (بی‌گناه) و در درون این جسم نحیف قدرتی پنهان است به عظمت سلیمان و سپاه او. این قدرت، غلبه مرد حق بر امور نفسانی است و یا به تعبیر دیگر قدرت حق است که در او تجلی کرده است. مرد حق زار می‌نالد، اما در ناله او نه گله‌ای هست و نه شکری‌، زیرا گله و شکر را کسی می‌کند که از یک حظّ نفسانی دور مانده یا به آن رسیده باشد. مرد عارف، خویشتنی ندارد که برای آن حظّ نفسانی بخواهد. ناله او محض عشق است و به همین دلیل در هفت آسمان غلغله می‌افکند . صد نامه و صد پیک که هر دم از خدا به او می‌رسد، فیض الهی است که او را هر دم به کشف اسرار غیب موفق می‌کند‌. رابطه این روح پیوسته به حق، با پروردگار، چنان است که تا بگوید یا رب‌، شصت لبّیک از خدا می‌شنود. 



[1]   - مروج الذهب، طبع مصر، در حاشیه‏ى کامل ابن الاثیر، ج 4، ص 112.

[2]   - رسائل اخوان الصفا، چاپ مصر، ج 1، ص 63.

 

[3]   - احادیث مثنوى، انتشارات دانشگاه طهران، ص 26.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 273 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401899 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]