(1614)صاحب دل را ندارد آن زیان |
|
گر خورد او زهر قاتل را عیان |
(1615)زآن که صحت یافت، وز پرهیز رست |
|
طالب مسکین میان تب در است |
(1616)گفت پیغمبر که: ای مرد جری |
|
هان مکن با هیچ مطلوبی مری |
(1617)در تو نمرود است، آتش در مرو |
|
رفت خواهی، اوّل ابراهیم شو |
(1618)چون نه ای سبّاح ونه دریایی ای |
|
در میفکن خویش از خود رأیی |
(1619)او ز آتش ورد احمر آورد |
|
از زیانها سود بر سر آورد |
آنچه در عنوان این قسمت نقل شده، بیتی است از یک غزل عارفان? عطار، که مطلعش این است: چه دانستم که این دریای بی پایان چنین باشد؟.[1]
صاحب دل: یعنی مرد کامل و دل آگاه، متحقق بمقام معرفت، داراى احساس پاک و لطیف و عشق تمام، ظریف و نکته دان. در مقابل صاحب نفس،
صاحب نفس: یعنی کسی که هنوز در بند علایق مادی و وجهه نفسانی است. باید رنجهای بسیاری بکشد تا به جایی برسد که زهر کشنده هم به او زیانی نرساند و در کام او انگبین شود.
جرى: جیره، به کسر جیم، یعنی فرد گستاخی که به جدال برمیخیزد، اهل بحث و گفتوگو؛ بمعنى ضبط حساب و راتبه و وظیفه دادن مىآید، مرد جرى، یعنى وظیفه بگیر.
مری: یعنی جدال، مجادله کردن.
در تو نمرود است: اشاره به نفس اماره است، یعنی تا حبّ نفس در درون تو مانند نمرود وجود دارد به سوی شعلههای اسرار الهی مرو.
رفت خواهی، اوّل ابراهیم شو: یعنی اگر می خواهی به سوی شعلههای اسرار الهی بروی، باید مردی کامل و واصل همچون ابراهیم(ع) باشی تا این آتش تو را نسوزاند و برای تو به گلستان تبدیل شود.[2]
سبّاح: یعنی مرد شناگرماهر، آشنابه دریا،دریایی،ومنظور این است معرفت اسرار غیب دریاست وتو باید شناگری ماهر باشی.
خود رأیی: از روی غرور و خودرأیی.
( 1614) ولى صاحب دل اگر زهر قاتل هم بخورد براى او زیان نخواهد داشت. ( 1615) براى اینکه او از امراض نفسانى صحت یافته و از پرهیز بیرون آمده ولى طالب و سالک هنوز در حال تب بوده و پرهیز بر او واجب است.( 1616) پیغمبر فرمود اى طالبى که طلب وظیفه تو است با هیچ مطلوبى همسرى و دعوى برابرى نکن.( 1617) در تو خصلت نمرودى هست پس میان آتش نرو و اگر مىخواهى داخل آتش شوى اول بمقام ابراهیم داخل شو.( 1618) تو که شناگر نیستى و دریانوردى نمىدانى از خود رأیى خود را بدریا میفکن.( 1619) خود را هم سنگ شخص کامل مشمار او از قعر دریا گوهر بیرون آورده از زیان سود نتیجه مىگیرد.
مولانا به صراحت میگوید که مرد واصل و کامل دست به کارهایی میزند که همان کارها را اگر رهروی ناپخته مرتکب شود، گناه و کفر است. معنای ابیات چنین است: ای مرد بحث و گفتوگو! با آنچه مطلوب و خوشآیند است نباید به جدال برخیزی و اگر امری خوشآیند تو را از راه حق دور میکند، باید انگیزههای درونی و نفسانی خود را از میان برداری تا آن امر برای تو خوشآیند نباشد. تا حبّ نفس در درون تو مانند نمرود وجود دارد به سوی شعلههای اسرار الهی مرو؛ چون باید مردی کامل و واصل همچون ابراهیم(ع) باشی تا این آتش تو را نسوزاند و برای تو به گلستان تبدیل شود.
معرفت اسرار غیب، دریاست و تو باید شناگری ماهر (سبّاح) یا موجودی دریایی باشی و اگر نیستی از روی غرور و خودرأیی، خود را به دریا میفکن..
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |