(1620)کاملی گر خاک گیرد، زر شود |
|
ناقص ار زر بُرد، خاکستر شود |
(1621)چون قبول حق بود آن مرد راست |
|
دست او در کارها دست خداست |
(1622)دست ناقص، دست شیطان است ودیو |
|
زآن که اندر دام تکلیف است ریو |
(1623)جهل آید پیش او، دانش شود |
|
جهل شد علمی که در منکر رود |
(1624)هرچه گیرد علتی، علت شود |
|
کفر گیرد کاملی، ملت شود |
(1625)ای مری کرده پیاده با سوار |
|
سرنخواهی بُرد، اکنون پای دار |
ناقص: یعنی سالک ناپخته، کسی که اگر زر را به دست او بسپاری به خاکستر مبدل می شود.
دست او در کارها دست خداست: یعنی تصرف انسان کامل در امور واشیاء، آتش را به گل سرخ وخاک را به زر تبدیل می کند.
دست ناقص، دست شیطان است ودیو: یعنی سالک ناپخته کار شیطانی می کند زیرا هنوز درمرحله یی است که باید تکالیف شرعی و آداب سلوک را مطابق دستور پیر واستاد راهنما انجام دهد واگر مرشد او را هدایت نکند در دام شیطان می افتد.
ریو: مکر و فریب.
مُنکر: در اینجا یعنی کسی که اسیر نفس است.
علتى: بیمار، منسوب است به علت بمعنى مرض، در اصطلاح صوفیه، کسى را گویند که طاعت و عبادتش براى حصول اجر و حظ نفس باشد. [1]
کفر گیرد کاملی، ملت شود: هنر انسان کامل است که کفر رابه مذهب تبدیل می کند.
پیاده: همان سالک ناپخته مراد است.
سوار: هم مرشد واستاد راهنما وانسان کامل است که سوار بر بر مرکب معرفت است.
( 1620) شخص کامل اگر خاک بگیرد زر خواهد شد ولى شخص ناقص اگر زر بدست آورد خاکستر مىشود.( 1621) چون او مقبول درگاه خداوند است. دست او در کارها دست حق است. ( 1622) ولى دست شخص ناقص دست شیطان است براى اینکه در دام تلبیس او گرفتار است.( 1623) جهل اگر نزد کامل آمد علم خواهد شد ولى دانش ناقص خود عین نادانى است.( 1624) شخص علیل هر چه که جزء او شود تبدیل ببیمارى مىشود ولى کامل اگر کفر نزد او بیاید تبدیل بدین خواهد شد.( 1625) اى پیادهاى که با سوار دعوى برابرى مىکنى پاى نگه دار که این راه را بسر نخواهى برد.
دست مرد کامل چون ابراهیم(ع)، دست خداست و تصرف او در امور و اشیاء، آتش را به گل سرخ و خاک را به زر تبدیل میکند و همان زر را اگر به دست صاحب نفس و سالک ناپخته بسپارند، به خاکستر مبدل میشود. دست ناقص و صاحب نفس، کار شیطانی میکند زیرا هنوز در مرحلهای است که باید تکالیف شرعی و آداب سلوک را مطابق دستور پیر انجام دهد و اگر مرشد او را هدایت نکند در دام فریب میافتد. مولانا از انسان در بند و اسیر نفس، با الفاظ «مُنکِر»، «علتی» یعنی معلول و بیمار، و «پیاده»، تعبیر میکند و میگوید که: فرد معلول و بیمار هر چیزی را به آلودگی و به بیماری بدل میکند، ولی مرد کامل و صاحب دل، کفر را به ایمان و جهل را به علم و دانش مبدل میسازد. سرانجام توصیه میکند که با مرشد که سوار بر مرکب معرفت است جدال مکن و سر خود را بر باد مده.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |