ایمان و دانش، برادران همزادند و دو رفیق اند که از هم جدا نمی شوند . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
قصه بازرگان وطوطی(28)
شنبه 92 آذر 2 , ساعت 8:12 صبح  

  (1744)«ما» چه باشد؟ در لغت اثبات و نفی

 

من نه اثباتم منم بی‌ذات و نفی

(1745)من کسی در ناکسی دریافتم

 

پس کسی در ناکسی دربافتم

(1746)جمله شاهان، بند? بند? خودند

 

جمله خلقان، مُرد? مرد? خودند

(1747)جمله شاهان، پست پست خویش را

 

جمله خلقان، مست مست خویش را

(1748)می‌شود صّیاد، مرغان را شکار

 

تا کند ناگاه ایشان را شکار

(1749)بی‌دلان را دلبران جسته به جان

 

جمله معشوقان ‌شکار عاشقان

ما: لفظ «ما» در زبان عربی هم به صورت «اثبات» به کار گرفته می شود نظیر « ما » موصول ،یعنی (آن چیز که) و یا به صورت نکره‏ى موصوفه ، یعنی(چیزى که) ویا به نحو استفهام به معنی (چه چیز) که همگی مفید اثبات است، در جمله‏ى مبتدا و خبر . وهم به صورت « نفی » بمعنى (نه) مى‏آید.

منم بی‌ذات و نفی: یعنی اگر اشاره به « ما» کردم، برای اثبات خود نبود، آن را ما نفی بگیرید زیرا که ما خود را در راه حق فنا کرده ایم.

کسى: به معنی حیثیت و تشخص اجتماعى، آن چه مناط تحقق و امتیاز فردى از افراد نوع است، شخصیت مطابق اصطلاح علم النفس. مقابل: ناکسى.

            یا رب کسى نفس بصد درد بسوز             کاین ناکس بى‏وفا وفاى تو نداشت‏

مختار نامه‏ى عطار،

ناکسی: یعنی فنا کردن خود در راه حق.

دریافتن: پیوستن و وصل کردن.

جمله شاهان، بنده بنده خودند: منظور این است، وجود بندگان و زیر دستان به پادشاهی معنا می‌دهد‌.

جمله معشوقان ‌شکار عاشقان: یعنیمعشوق هم به وجود عاشق می‌تواند جلوه کند.

 ( 1744) کلمه ما در لغت چه معنى دارد؟ معنى او اثبات نفى است من اثبات نبوده و ذاتاً منفى هستم بلکه عین نفیم.( 1745) من شخصیت را در بى‏شخصیتى یافته‏ام. ( 1746) آرى شاهان غلام شهوت خود و مردم شیفته تن بى‏جان خود هستند( 1747) همه شاهان اسیر پستى خویش و همه مردم شیفته مستى خودند..( 1748) صیاد قبل از آن که احیاناً مرغى را شکار کند خود شکار مرغان شده است.( 1749) دلبرها دلشان اسیر بى‏دلان بوده و معشوقان شکار عاشقان هستند.

مولانا درین ابیات از نیستى و فناى خود سخن مى‏گوید براى آن که فنا نزد مولانا پیش آهنگ بقاست . از این رو در بیت دوم گفته است که شخصیت در فقدان شخصیت است، دلیلش هم اینست که انسان تا فعلیت موجود را رها نکند وصول او به فعلیت بالاتر محال است و در تصور نمى‏آید چنان که فى المثل آب، تا فعلیت آبى را رها نکند بفعلیت بخارى متحقق نمى‏گردد، صور نفسانى و احوال قلبى نیز در این حکم با فعلیت خارجى مشابه و شریک‏اند و بنا بر این تا جان و دل حالتى را که یافته‏اند رها نکنند بحالت والاتر تحقق نمى‏یابند و سالک تا با صفات بشرى همراه است به صفات خدایى پیوند نمى‏گیرد و تا تعین باقى است بصفت اطلاق موصوف نمى‏شود. او می گوید: اگر اشاره به «ما» کردم، اثبات خود نبود، بلکه باید آن را «ما» نفی بگیرید، زیرا ما خود را در راه حق فناء کرده‌ایم و اگر انسان بخواهد در پیش‌گاه حق، کسی باشد باید خود را فنا کند و «نا کسی» همین فنا کردن خود است. مولانا می‌گوید: وجود بندگان و زیر دستان به پادشاهی معنا می‌دهد‌. اگر کسی مست و کشته و مرده تو نباشد، محبوب بودن تحقق پیدا نمی‌کند. معشوق هم به وجود عاشق می‌تواند جلوه کند، چون و اگر تشنگی نباشد ارزش آب را کسی نمی‌داند.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 427 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402053 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]