دارایی با هزینه کردن کاهش می یابد و دانش با دهش فزونی می گیرد . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
قصه بازرگان وطوطی(30)
شنبه 92 آذر 2 , ساعت 8:15 صبح  

سوز و گداز غذای عاشقان ،

(1756)زیر دریا خوشتر آید یا زبر            

 

تیر او دل کش تر آید یا سپر

(1757) پاره  کرده‏ى  وسوسه  باشى  دلا            

 

گر طرب را باز دانى از بلا

(1758)گر مرادت را مذاق شکر است             

 

بى‏مرادى نه مراد دل بر است‏

(1759) هر ستاره‏ش خونبهاى صد هلال            

 

خون عالم ریختن او را حلال‏

(1760) ما بها و خونبها را یافتیم            

 

جانب جان باختن بشتافتیم‏

پاره  کرده‏ى :یعنی آسیب دیده، کسی که دچار تفرقهْ خاطر است.

بها: به معنی قیمت است در این جا ممکن است به معنی روشنی نیز باشد.

( 1756) مى‏پرسى زیر دریا بهتر است یا روى آن تیرى که از طرف او رها شود دل کش‏تر است یا سپرش.( 1757) اى دل تو اگر شادى و طرب را از رنج و بلا تمیز دهى گرفتار وسوسه هستى.( 1758) اگر مى‏بینى که مراد و مقصدت در ذائقه تو شیرین است بى‏جهت نیست بلکه اراده دل بر همین بوده. ( 1759) و گر نه هر ستاره او خونبهاى صد هلال بوده و اگر خون عالمى بریزد بر وى حلال است.( 1760) ما عوض و خونبهاى خود را یافته و بمیدان جان‏بازى شتافتیم.

مولانا می گوید: اگر تو فرق شادی وبلا را تشخیص بدهی عاشق نیستی، ووسوسه و دو دلی تو را دچار تفرقهْ خاطر کرده است . برای آن که رنج وبلای عشق هم گوارا است: برآوردن خواست های نفس مزهْ شکر دارد اما بر نیاوردن آن هم مراد معشوق است وتو باید آن را با رغبت بیشتری بپذیری. توجه مختصری از حق ، بیش از لذّت هاو شادی های بزرگ ارزش دارد، واگر او همهْ عالم را فدای خود کند یا توبرای او همهْ را فدا کنی، حلال است وصواب است.مولانا می گوید: ما جان را فدا می کنیم ودر برابر معرفت حق را به عنوان خون بها می گیریم.

واقعیت این است که در عشق، اندک اندک، خوشیها و حالات نفسانى به لذات و احوال روحانى بدل مى‏شود، نخستین، کم فروغ و زود گذر است و ماه نو را ماند که آمیخته بتاریکى است و اندک فروغى دارد و تا نه بس دیر فرو مى‏نشیند، دومین، بستاره ماند که تابناک و تابش آن همیشگى است. همچنین این حالات، بتعاقب بر دل مى‏گذرد تا آن که وجود عاشق بتمام و کمال تبدیل مى‏یابد و هستى ننگین وى، رنگ هستى والایى که موهبت عشق است بخود مى‏گیرد پس عشق، وجود عاشق را در هم مى‏شکند و از نو وجودى جاودان مى‏سازد تا آن مغلوب هوى از بند مى‏رهد و بکمال آزادگى مى‏رسد. مقصود مولانا از خون ریختن و خونبها یافتن، این نکته است. شارحان مثنوى، ستاره را عبارت از بلا و یا تجلى جلالى و هلال را عبارت از هستى عاشق و یا خود او گرفته‏اند.

این ابیات، ممکن است که ناظر باشد بحدیث ذیل: من عشقنى عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانا دیته. (هر که بر من عاشق شود من نیز بر او عشق مى‏ورزم و هر که من عاشق او شوم مى‏کشمش و هر که را بکشم خونبهایش منم.)[1] که در طرائق الحقائق، با اختلافى در عبارت بعنوان حدیث قدسى ذکر شده است.

احمد غزالى در کتاب سوانح عشق پیرامون این موضوع که عاشق در سیر تکاملی سلوک به مقامی می رسد که وصال وفراق برای او یکی بود،چنین می گوید: و چون عاشق از تلوین برهد «وصال و فراق، او را یکى بود و از علل و عوارض برخاسته بود. اینجا بود که او [را] اهلیت خلعت عشق آید.»[2]



[1]   - طرائق الحقائق،ج 1، ص 206

[2]   - سوانح ، احمد غزالى ، ص 50.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 428 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402054 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]