بارالها ! ... ای نهایت آرزوی آرزومندان !ای نهایت درخواستِ درخواست کنندگان ! ای غایت خواسته خواستاران ! ای والاترین رغبتِ راغبان ! ... فروتنی ام برای تو ودرخواستم از توست و مویه و زاری ام به سوی توست . [.امام سجّاد علیه السلام]
عرشیات
قصه بازرگان وطوطی(32)
شنبه 92 آذر 2 , ساعت 8:18 صبح  

  ( 1767)غرق عشقی‌ام که غرق است اندر او

 

عشق‌های‌ اولین و آخرین

( 1768)مجملش گفتم نکردم زآن بیان

 

ورنه هم افهام سوزد هم زبان

( 1769)من چو لب گویم، لب دریا بود

 

من چو لا گویم، مراد الا بود

( 1770)من زشیرینی نشستم روی ترش

 

من ز بسیاری گفتارم خمش

( 1771)تا که شیرینی ما از دو جهان

 

در حجاب رو ترش باشد نهان

( 1772)تا که در هر گوش ناید این سخن

 

یک همی گویم زصد سرّلدن

اولین و آخرین : همه عشق‌های روزگاران دور و نزدیک در آن غرق‌اند ، «‌اولین‌» به معنای مردمان پیش از عصر محمدی، و «آخرین‌» به معنای مردمان روزگار اسلام است‌.[1] 

مجمل: سر بسته و مختصر، و در اصطلاح اصولیین، لفظى است که مراد گوینده از آن پوشیده باشد چنان که از خود لفظ دانسته نشود و محتاج ایضاح و بیان باشد. مقابل: مفصل.[2]

لا: در عربى ادات نفى است، در تعبیرات صوفیه، اطلاق مى‏شود بر نفى ما سوى اللَّه و نفى غیر و غیریت. مقابل: الا که اثبات حق تعالى است به الوهیت و اختصاص وجود. هر دو تعبیر برگرفته است از کلمه‏ى: لا اله الا اللَّه.

            چو لا از حد انسانى فکندت در ره حیرت             پس از نور الوهیت به اللَّه آى از الا

دیوان سنایى، ص 52

شیرینی‌: در کلام مولانا لذت حاصل از رابطه با عالم غیب است‌

سرّلدن:یعنی علم وآگاهی از طریق الهام، که با طی مراتب مدرسه یی به دست نمی آید.

( 1767) من غرق عشقى هستم که عشقهاى اولین و آخرین در آن مستغرق است.( 1768) مجملى از این مطلب گفتم و آشکارا نگفتم و اگر بگویم هم لب مى‏سوزد و هم دهان.( 1769) من وقتى لب مى‏گویم لب دریا است و وقتى لا مى‏گویم مراد الا است (من مى‏گویم و مقصودم او است.)( 1770) من از شیرینى ترش روى و از بسیارى گفتار خموشم.( 1771) براى اینکه شیرینى ما بوسیله ترش رویى از هر دو جهان نهان باشد.( 1772) براى اینکه این سخن بهر گوشى نرسد از صد راز یکى را همى‏گویم.

مولانا می گوید: من گرفتار عشقی هستم که همه عشق‌های روزگاران دور و نزدیک در آن غرق‌اند. مولانا از این عشق به اجمال و اشاره سخن می‌گوید، زیرا اگر واضح بگوید و اسرار آن را بیان کند، فهم دیگران تاب آن را ندارد و خواهد سوخت‌، و زبان گوینده نیز آن را تحمل نمی‌کند و قادر به بیان آن نخواهد بود. مولانا می‌گوید‌: من وقتی می‌گویم «لب‌» منظورم لب دریای اسرار الهی است. از خود دریا و غرق شدن در امواج خروشنده آن سخنی نمی‌توانم بگویم‌. من از «لا اله الا الله‌» فقط «‌لا» می‌گویم و شنونده آگاه و فهیم، خودش تا «الا» که پیوسته به «الله‌» است باید پیش برود و به وحدانیت برسد‌.

مولانا می گوید: این لذت و شور و شوق آن‌قدر شیرین است که گویی دل را می‌زند و و باعث می‌شود چهره انسان درهم فرو ‌رود‌. من با این چهره درهم و ترش‌، راز آن شیرینی را پنهان می‌دارم تا به گوش نامحرم نرسد‌. و از صدها راز که از پیش‌گاه حضرت حق به من الهام می‌شود و یکی را می‌گویم‌.



[1]   - سوره الواقعه‌، آیه 39‌

[2]   - تعریفات جرجانى، کشاف اصطلاحات الفنون، در ذیل: مجمل.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 428 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402054 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]