( 1767)غرق عشقیام که غرق است اندر او |
|
عشقهای اولین و آخرین |
( 1768)مجملش گفتم نکردم زآن بیان |
|
ورنه هم افهام سوزد هم زبان |
( 1769)من چو لب گویم، لب دریا بود |
|
من چو لا گویم، مراد الا بود |
( 1770)من زشیرینی نشستم روی ترش |
|
من ز بسیاری گفتارم خمش |
( 1771)تا که شیرینی ما از دو جهان |
|
در حجاب رو ترش باشد نهان |
( 1772)تا که در هر گوش ناید این سخن |
|
یک همی گویم زصد سرّلدن |
اولین و آخرین : همه عشقهای روزگاران دور و نزدیک در آن غرقاند ، «اولین» به معنای مردمان پیش از عصر محمدی، و «آخرین» به معنای مردمان روزگار اسلام است.[1]
مجمل: سر بسته و مختصر، و در اصطلاح اصولیین، لفظى است که مراد گوینده از آن پوشیده باشد چنان که از خود لفظ دانسته نشود و محتاج ایضاح و بیان باشد. مقابل: مفصل.[2]
لا: در عربى ادات نفى است، در تعبیرات صوفیه، اطلاق مىشود بر نفى ما سوى اللَّه و نفى غیر و غیریت. مقابل: الا که اثبات حق تعالى است به الوهیت و اختصاص وجود. هر دو تعبیر برگرفته است از کلمهى: لا اله الا اللَّه.
چو لا از حد انسانى فکندت در ره حیرت پس از نور الوهیت به اللَّه آى از الا
دیوان سنایى، ص 52
شیرینی: در کلام مولانا لذت حاصل از رابطه با عالم غیب است
سرّلدن:یعنی علم وآگاهی از طریق الهام، که با طی مراتب مدرسه یی به دست نمی آید.
( 1767) من غرق عشقى هستم که عشقهاى اولین و آخرین در آن مستغرق است.( 1768) مجملى از این مطلب گفتم و آشکارا نگفتم و اگر بگویم هم لب مىسوزد و هم دهان.( 1769) من وقتى لب مىگویم لب دریا است و وقتى لا مىگویم مراد الا است (من مىگویم و مقصودم او است.)( 1770) من از شیرینى ترش روى و از بسیارى گفتار خموشم.( 1771) براى اینکه شیرینى ما بوسیله ترش رویى از هر دو جهان نهان باشد.( 1772) براى اینکه این سخن بهر گوشى نرسد از صد راز یکى را همىگویم.
مولانا می گوید: من گرفتار عشقی هستم که همه عشقهای روزگاران دور و نزدیک در آن غرقاند. مولانا از این عشق به اجمال و اشاره سخن میگوید، زیرا اگر واضح بگوید و اسرار آن را بیان کند، فهم دیگران تاب آن را ندارد و خواهد سوخت، و زبان گوینده نیز آن را تحمل نمیکند و قادر به بیان آن نخواهد بود. مولانا میگوید: من وقتی میگویم «لب» منظورم لب دریای اسرار الهی است. از خود دریا و غرق شدن در امواج خروشنده آن سخنی نمیتوانم بگویم. من از «لا اله الا الله» فقط «لا» میگویم و شنونده آگاه و فهیم، خودش تا «الا» که پیوسته به «الله» است باید پیش برود و به وحدانیت برسد.
مولانا می گوید: این لذت و شور و شوق آنقدر شیرین است که گویی دل را میزند و و باعث میشود چهره انسان درهم فرو رود. من با این چهره درهم و ترش، راز آن شیرینی را پنهان میدارم تا به گوش نامحرم نرسد. و از صدها راز که از پیشگاه حضرت حق به من الهام میشود و یکی را میگویم.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |