( 117) از وى، ار سایه نشانى مىدهد |
|
شمس هر دم نور جانى مىدهد |
( 118) سایه خواب آرد ترا، همچون سَمَر |
|
چون بر آید شمس، اِنْشَقَّ اَلْقَمَرُ |
سمر: سایهى اجسام در نور ماه، افسانه بمناسبت آن که غالبا در شب گفته مىشود و در اینجا مقصود معنى دوم است.
اِنْشَقَّ اَلْقَمَرُ: آن ساعت فرا رسیده وماه ازهم شکافته شد، آیهى قرآن است.[1]
( 117) (در این جا حضرت مولوى از کلمه آفتاب ذهنش متوجه شمس شده و مىگوید) که اگر سایه از آفتاب نشانى مىدهد شمس خودش در هر آن نور جان بخش منتشر مىسازد.( 118) سایه مثل افسانه شبانه انسان را خواب مىکند ولى وقتى شمس طلوع مىکند قمر در هم شکسته شده و تاریک مىگردد.
این دو بیت مقایسهى استدلال است با کشف و شهود، و دلیل، بمنزلهى سایه و شهود، بمنزلهى آفتاب است از آن جهت که دلیل و اثر، نشانهى وجود موثر و مدلول است مانند وجود سایه که علامت ظهور آفتاب است و اگر آفتاب نباشد، سایه هم وجود ندارد، این دلایل و آثار نیز تابع وجود آفتاب حقیقت است و ما باید که بسوى اصل برویم و در فرع و سایه گرفتار نمانیم زیرا اصحاب استدلال آن قدر در اثر فرو رفتهاند که حقیقت را فراموش کردهاند .درهمین رابطه مولانا در دفتر پنجم چنین می گوید:
من چه گویم چون مرا در دوختهاست |
|
دَمگَهم را دَمگَه او سوختهاست |
دود آن نارم، دلیلم من بر او |
|
دور از آن شه باطلٌ ما عَبَرّوا |
خود نباشد آفتابی را دلیل |
|
غیر نور آفتابِ مستطیل |
سایه چه بود! تا دلیل او بود |
|
این بَس استَش که ذلیل او بود |
این جلالت در دَلالت صادق است |
|
جمله ادراکات پس او سابق است |
جمله ادراکات بر خرهای لنگ |
|
او سوار باد پرّان چون خدنگ |
گر گریزد کس نیابد گردِ شه |
|
ور گریزند او بگیرد پیش ره[2] |
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |