( 1809)ای که هر صبحی که از مشرق بتافت |
|
همچو چشمه مُشرقت در جوش یافت |
( 1810)چون بهانه دادی این شیدات را |
|
ای بهانه شّکر لبهات را |
( 1811)ای جهان کهنه را، تو جان نو |
|
ای تن بیجان و دل، افغان شنو |
( 1812)شرح گل بگذار، از بهر خدا |
|
شرح بلبل گو که شد از گل جدا |
( 1813)از غم و شادی نباشد جوش ما |
|
با خیال و وهم نبود هوش ما |
( 1814)حالتی دیگر بود کآن نادر است |
|
تو مشو منکر که حق بس قادر است |
( 1815)تو قیاس از حالت انسان مکن |
|
منزل اندر جَور و در احسان مکن |
( 1816)جور و احسان، رنج و شادی، حادث است |
|
حادثان میرند وحقشان وارث است |
چشمهْ مشرقت: کنایه ازآفتاب عالمتاب است.
بهانه دادی: برانگیختی وعاشق خود کردی.
با خیال و وهم نبود هوش ما: یعنی حالات عاشقان حق، از غم و شادی، مراد و نامرادی، سود و زیان یا نتیجهْ تخیّلات و اوهام نیست.
جور و احسان، رنج و شادی، حادث است: یعنی ما انسانهای مادی، از جور، غمگین و از احسان، شادمان میشویم. اینها همه حادث و ناپایدارند و تنها پروردگار، ماندنی و ابدی است.
حقشان وارث است: اشارهای هم به آیهْ شریفه سوره حجر دارد که خدای متعال میفرماید:« وَإنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ»: ماییم که زنده مىکنیم و مىمیرانیم؛ و ماییم وارث (همه جهان)!.[1]
( 1809) اى کسى که همیشه صبح تو را مثل چشمه مشرق جوشان و خروشان دیده است.( 1810) اى آن که لب شکرین تو را بها و قیمتى نمىتوان معین کرد چه بهانه را بدست شیدا و شیفته خود مىدهى.( 1811) اى کسى که جهان کهنه را جان نو بوده و از تن بىجان و دل فغان مىشنوى.( 1812) براى خدا صحبت گل را رها کرده شرح حال بلبل را بگو که از گل جدا شده.( 1813) جوشش ما از غم و شادى نبوده و هوش ما بسته وهم و خیال نیست.( 1814) حالت ما حال دیگرى است که کمیاب و نادر است این سخن را انکار نکن که خدا بهر چیز توانا است.( 1815) تو از حالات بشرى قیاس نکن در وادى جور و احسان منزل منما.( 1816) جور و احسان غم و شادى همگى حادثند هر حادث مىمیرد و وارثش حق است.
مولانا می گوید: حالات عاشقان حق، از غم و شادی، مراد و نامرادی، سود و زیان یا نتیجهْ تخیّلات و اوهام نیست، بلکه حالتی نادر و توصیف ناشدنی است. اگر کسی به قدرت حق ایمان دارد، نباید منکر چنین حالتی باشد. ما انسانهای مادی، از جور، غمگین و از احسان، شادمان میشویم. اینها همه حادث و ناپایدارند و تنها پروردگار، ماندنی و ابدی است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |