شایسته است که دانش انسان بر گفتارش افزون و خردش بر زبانش چیره باشد . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
داستان طوطی وبازرگان(39)
پنج شنبه 92 آذر 21 , ساعت 11:45 صبح  

  ( 1817)صبح شد، ای صبح را صبح و پناه

 

عذر مخدومی حسام‌الدین بخواه

( 1818)عذر خواه عقل کلّ و جان، تویی

 

جان جان و تابش مرجان تویی

( 1819)تافت نور صبح و ما از نور تو

 

در صبوحی با می منصور تو

( 1820)دادهْ تو، چون چنین دارد مرا

 

باده که بود کو طرب آرد مرا؟

( 1821)باده در جوشَش گدای جوش ماست

 

چرخ در گردش گدای هوش ماست

( 1822)باده از ما مست شد، نه ما از او

 

قالب از ما هست شد، نه ما از او

( 1823)ما چو زنبوریم و قالب‌ها چو موم

 

خانه خانه کرده قالب را ، چو موم

عقل کلّ: یعنی عقل اول وجان کلّ یا کلیّت حیات، نخستین بازتابهای قدرت الهی اند.

جان جان: یعنی پروردگار، مولانا در مواردی که می خواهد از اصل هستی وحقیقت چیزی را بیان کند با تکرار لفظ از آن حقیقت سخن می گوید.

مى منصور: مجازا، حالتى که از شهود حقیقت و غلبه‏ى معرفت پدید آید، شور و ذوق درون که موج دریاى جانست و از مشاهده‏ى جمال لم یزلى منبعث مى‏گردد.

منصور: مقصود از منصور، حسین بن منصور حلاج است از عرفاء مشهور (مقتول 309) که مذهب توحید را فاش ساخت و مستانه بر سر دار جان داد.

دادهْ تو:ما عاشقان حق چنان می‌جوشیم که خُم شراب در مقایسه با ما جوششی ندارد.

 ( 1817) شب گذشت و صبح رسید اى پشت و پناه صبح و اى آفتاب عالمتاب از مخدوم من حسام الدین عذر بخواه. ( 1818) عذر خواه عقل کل و جان تو هستى جان جان و تابش گوهر تو هستى‏. ( 1819) نور صبح تابیدن گرفته و ما از نور تو گرم شده با صبوحى شراب تو سر گرمیم.( 1820) مرا بخشش تو باین حالت انداخته و گر نه باده کیست که مرا بطرب آورد.( 1821) باده در جوشش خود گداى جوشش ما و فلک در گردش خود اسیر هوش ما است.( 1822) ما از باده مست نشده‏ایم بلکه او از ما مست شده قالب تن از ما بوجود آمده و ما از او هست نشده‏ایم.( 1823) ما مثل زنبور هستیم و قالب تن چون موم است که ما آن را خانه خانه ساخته‏ایم.

مولانا در مواردی که می خواهد از اصل هستی وحقیقت چیزی سخن بگوید با تکرار نام آن، منظور را بیان می کند، وچون هستی همه چیز از هستی پروردگار است، این تکرار لفظ نیز غالباً تعبیری از حقیقت حق است.

ای خدایی که برای صبح، صبح تویی و روشنایی در پناه توست. ای صبحِ صبح و ای پناه صبح. به روایت افلاکی[1]: «مولانا گاه از سر شب تا صبح به سرودن مثنوی می‌پرداخت و حسام‌الدین چلبی آنها را می‌نوشت» و سپس برای مولانا می‌خواند. دراین‌جا مولانا از پروردگار می‌خواهد که از حسام الدین عذر خواهی کند، زیرا بر عاشقان حق، هرچه می‌گذرد، فعل حق است البته ناگفته نماند که چنین سخنی، خود نیز شور مستی و مستی عاشقانه است. عقل کل یا عقل اول و جان کلّ یا کلیّت حیات، نخستین بازتاب‌های قدرت تو هستند و تو باید از آن‌چه برآنها می‌گذرد، عذرخواه باشی. اگر جان هست، جان او تویی، اگر مرجان می‌درخشد تابناکی آن از توست. منظور مولانا این است که هرچه باید بشود، تو باید بکنی؛ « یَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»: روزى که همه آنان آشکار مى‏شوند و چیزى از آنها بر خدا پنهان نخواهد ماند؛ (و گفته مى‏شود:) حکومت امروز براى کیست؟ براى خداوند یکتاى قهّار است![2].

مولانا می‌گوید: صبح شد و ما از نور تو، نه از نور صبح ظاهری، مست می‌شویم و بادهْ صبحگاهی می‌نوشیم و این‌که می‌نوشیم، باده نیست، حالتی است از غلبهْ شهود حق بر عاشقان او. چنان‌که همین حالت بر حسین حلّاج غلبهکرد و او مستانه، تا بالای دار رفت. ما عاشقان حق چنان می‌جوشیم که خُم شراب در مقایسه با ما جوششی ندارد. افلاک که در گردش است به همت عاشقان حق و از تأثیر روح آنها در گردش است. مستی عاشقان حق می‌تواند باده را، که خود عامل مستی است، مست کند و این جسم خاکی اگر هست، از ما و روح پیوسته به بالا، هستی یافته است. این روح پیوسته به بالا در همهْ اندام‌ها نفوذ دارد و بدن را به صورت لانه زنبور درآورده و در همهْ حرکات و رفتار‌ها اثر می‌گذارد و هر اندام برای روح مثل یکی از خانه های زنبور خانه است.

استاد فروزانفر در شرح این ابیات می گوید:تاثیر عشق و حالتى که مى‏بخشد از مستى باده‏ى انگورى قوى تر و مرد افکن تر است، مستى شراب محدود بزمان است ولى مستى شور انگیز عشق سالها پایدار مى‏ماند، بدین مناسبت فرموده است:

            لذت تخصیص تو وقت خطاب             آن کند که ناید از صد خم شراب‏

مثنوى، د 5، ب 4201

مولانا خود از اثر این مى، نزدیک به سى سال مست بود و سر از پا نمى‏شناخت و شورهاى عجب مى‏انگیخت و بسیار فقیهان و متکلمان و سرد مزاجان را از تاثیر حالت خود گرم ساخت و در حلقه‏ى مستان کشید و اینکه قرب هفت صد سال است که اهل دل از پیمانه‏ى سخنان او باده‏ى طرب انگیز مى‏نوشند و مستانه دست بر جهانیان مى‏افشانند و خاک بر سر جهان بى‏مقدار مى‏پاشند، این باده‏ى آتشناک را مولانا یک چند از ساتگین وجود شمس تبریز و مدتى از پیاله‏ى شخصیت صلاح الدین زرکوب و سرانجام از پیلپاى تعلق حسام الدین چلبى نوشیده است که اکنون خطاب مولانا متوجه اوست. آن گاه بزبانى شاعرانه مى‏گوید که جوشش باده گداى هیجان و شورش درون منست ولى این مستى و هیجان از آن جنس نیست که هوش را بپوشد و خرد را زایل کند بلکه من درین مستى چنانم که فلک دوار (هر چند بنا بر مشهور قرار گاه عقول و نفوس است) گداى هوش و خرد منست، باده مست ماست و ما مست باده نیستیم چنان که قالب از ما هستى پذیرفته است و ما از آن هستى نیافته‏ایم، قوت اجزا از ماست و آنها شیرینى حیات از ما یافته‏اند مثل آن که شش گوشه‏ها و خانه‏هاى کندوى عسل، جایگاه انگبینى است که زنبور عسل در آن مى‏ریزد. نیز مى‏توان گفت که شراب بالقوه مستى مى‏دهد و فعلیت و تحقق آن بستگى بدان دارد که آن را زنده‏اى بنوشد و فى المثل اگر شراب را بر سنگ بیفشانند هرگز موجب مستى و تغییر حالت نمى‏شود چنان که بدن بى‏آویزش جان، خلعت وجود نمى‏پوشد و همین که تعلق جان از تن گسسته شد تمامت اعضا از کار فرو مى‏مانند و ماده‏ى انسانى به مواد ارضى که موات و جماد است باز مى‏گردد پس « ما » درین ابیات، جان انسانى یا حقیقت ثابت شخصى است که مصدر همگى و تمامى فعلیات و حرکات بدنى است، زنبور نمودارى ازین معنى و خانه‏هاى مومین، مثالى است براى اندامها و نیروهاى جسمى که شیرینى زندگانى از جان مى‏یابند.



[1]   - مناقب افلاکى، ص 742.

[2]   - غافر، آیهْ 16


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 276 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401902 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]