شخص راستگو با راستگویی خود، سه چیز را بهدست می آورد : اعتماد، دوستی و شکوه [در دل ها] . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
داستان طوطی وبازرگان(43)
پنج شنبه 92 آذر 21 , ساعت 11:52 صبح  

  ( 1845)هر که داد او حسن خود را در مَزاد

 

صد قضای بد سوی او رو نهاد

( 1846)چشم‌ها و خشم‌ها و رشک‌ها

 

بر سرش ریزد چوب آب از مشک‌ها

( 1847)دشمنان او را زغیرت می‌درند

 

دوستان هم روزگارش می‌برند

( 1848)آن‌که غافل بود از کشت وبهار

 

او چه داند قیمت این روزگار

مَزاد :  به معنای مزایده و به فروش گذاشتن است.

قضای بد: یعنی حوادث ناخوش آیند.

چشمها: چشمهاى بد که بعقیده‏ى عامه آثار نامطلوب ببار مى‏آورد، چشم زدن،

چشم‌ها بر سرش ریزد: یعنی همه متوجه او می شوند .

روزگارش می‌برند: مردم تنگ نظر و تنک حوصله بر او رشک مى‏برند و آبرویش را می برند.

قیمت این روزگار: کسی که ارزش روزگار حیات و کار و کوشش وقوف ندارد.

( 1845) هر کس که محسنات جود را در معرض نمایش عموم قرار داد هزاران قضاى بد بطرف او حمله مى‏کنند.( 1846) صدها چشم طمع و خشم و رشک بسرش مى‏بارد.( 1847) دشمنانش بر او رشک برده براى دریدنش بکار مى‏افتند و دوستان هم وقت گران بهاى او را مى‏گیرند.( 1848) کسى که از قیمت کشت فصل بهار غافل است قیمت این روزگار را نمى‏داند.

از اینجا مولانا، آفات شهرت را بر مى‏شمارد بدین گونه که شهرت موجب رشک و حسد است از آن جهت که تا کسى بفضیلتى انگشت نما و مشهور نگردد مردم بدو توجه ندارند و محسود واقع نمى‏شود ولى همین که فضیلت و تفوق او در خلقى یا هنرى یا علمى شهرت یافت و زبان‏زد شد بى‏هیچ شک مردم تنگ نظر و تنک حوصله بر او رشک مى‏برند و در پوستینش مى‏افتند و هنروران و دانشمندان که غالبا نازک دل و زود رنج هستند از حسد دیگران، ملول و رنجیده خاطر و در کار سست مى‏گردند و مقدارى از وقتشان مصروف دفاع

از خود و دفع حیله‏ها و بد گویى حسودان مى‏شود. و این خود بزرگترین زیانى است که از حسد به محسود مى‏رسد زیرا تا وقتى که انسان التفاتى بگفته‏ى واهى و بى‏اساس حاسدان نکرده است از زیانهاى حسد بر کنار مى‏ماند اما هر گاه نگران سخن آنها باشد باندازه‏ى توجه و التفاتى که دارد از کسب کمال محروم مى‏ماند و مقصود حسدورزان صورت وقوع مى‏گیرد و اگر گوش فرا ندهد و مردوار در کسب فضیلت پاى افشارد روز بروز پیش مى‏رود و بر درد بد سگالان مى‏افزاید و کمال نفسانى که بالذات مطلوب و مورد احترام همگان است با همه بد خواهى و بد اندیشى، در دلها اثر مى‏گذارد و بد سگالیها را از تاثیر مى‏افکند. از دگر سو، دوستان بتحسین و آفرین و ستایش او را مشغول مى‏دارند و وقت او را بشنیدن ستایشها و احسنت گفتنها و سپاس گزارى و اداء حقوق محبت تباه مى‏کنند و او هم از دشمن و هم از دوست زیان مى‏بیند لیکن قدر عمر و زندگانى را کسى مى‏شناسد که از عمر خویش بهره‏اى اندوخته باشد و آنها که عمر خود را به غفلت تباه کرده‏اند به قیمت و ارزش روزگار حیات و کار و کوشش وقوف ندارند و بدین جهت زندگانى را در راه بد خواهى یا نیک خواهى کسان از دست مى‏دهند راست و درست مانند آن کشاورزى که در زمستان و یا بهار تخم مناسب فصل نکاشته باشد، او بى‏گمان ارزش بهار و باران بهارى را نمى‏داند و محصولى ندارد که چشم بر آن گمارد و از بالیدن آن لذت برد و قیمت کار و کوشش را دریابد.

 

( 1849)در پناه لطف حق باید گریخت

 

کو هزاران لطف بر ارواح ریخت

( 1850)تا پناهی یابی، آن‌گه چون پناه؟

 

آب و آتش مر تو را گردد سپاه

( 1851)نوح وموسی را نه دریا یار شد؟

 

نه بر اعداشان به کین قهار شد؟

( 1852) آتش ابراهیم را نه قلعه بود؟

 

تا برآورد از دل نمرود دود؟

( 1853)کوه یحیی را نه سوی خویش خواند؟

 

قاصدانش را به زخم سنگ راند؟

( 1854)گفت ای یحیی بیا، در من گریز

 

تا پناهت باشم از شمشیر تیز

باید گریخت: یعنی باید جای گرفت.

گردد سپاه: یعنی آب وآتش عامل یاری ونصرت می گردند ودر خدمت قرار می گیرند.

نوح وموسی را نه دریا یار شد؟: یعنی موسی و قومش از دریا گذشتند و فرعونیان در همین دریا غرق شدند[1]

آتش ابراهیم را نه قلعه بود؟: یعنی آتش ابراهیم را نسوزاند و بر او گلستان شد.[2]

 کوه یحیی را نه سوی خویش خواند؟: یعنی کوه به یحیی پناه داد تا از دست دشمنان در دل کوه بگریزد، در این مثال گویا مولانا روایت مربوط به الیاس را به یحیی بن زکریا نسبت داده است.

 

( 1849) باید گریخت و در پناه الطاف خداوندى جاى گرفت او است که ارواح را مشمول الطاف بى‏پایان خود مى‏سازد.( 1850) بلى در سایه الطاف او قرار بگیر تا پناهى پیدا کنى آن هم چه پناهى که آب و آتش سپاه تو خواهند شد.( 1851) مگر نوح و موسى نبودند که آب بیارى آنها قیام کرده بر سپاه دشمن غالب شدند. ( 1852) مگر ابراهیم نبود که آتش چون دژ جنگى او را محافظت کرده بالاخره دود از دودمان نمرود بر آورد.( 1853) مگر کوه نبود که یحى را بسوى خود خوانده و کسانى را که قصد جان او کرده بودند با سنگ از او دور کرد.( 1854) و گفت بیا اى یحیى در دامن من پناه گیر تا ترا از شمشیر دشمنانت نگاه دارم‏.

از جلوه دادن حسن و زیبایی خود باید به خدا پناه برد؛ زیرا او همواره بر روح ما لطف می‌کند و چنان پناهی به ما می‌دهد که در آن، همه چیز موافق مصلحت، به خدمت ما در می‌آید. حتی آب و آتش که از روی طبیعت ضد یکدیگرند نیز در خدمت ما خواهد بود. مولانا برای تأیید این سخن خود، به سه حکایت اشاره می‌کند: موسی و قومش از دریا گذشتند و فرعونیان در همین دریا غرق شدند، آتش ابراهیم را نسوزاند و بر او گلستان شد. و کوه به یحیی پناه داد تا از دست دشمنان در دل کوه بگریزد.

چکیده کلام مولانا آنست که از دوستى شهرت جز بلطف خدا نمى‏توان رهایى یافت براى آن که نام جویى از غریزه‏ى خود پرستى بر مى‏خیزد و منشا آن امرى است سخت نیرومند ، تنها لطف الهى باید دستگیر شود تا آدمى دریابد که نام و ننگ و شهرت سبب کمال نفسانى نیست و شهرت، غیر واقعیت و حقیقت است، همچنین از آفت دوستى و دشمنى جز بلطف خدا نجات نتوان یافت زیرا این هر دو از امور ضرورى حیات است و ما بدوستى نیازمندیم و باید براى توفیق در کارها و آرامش خاطر خود، دوستانى بدست آوریم، دفاع از دشمنان نیز امرى قهرى است و از لوازم زندگانى اجتماعى است و این خداست که مى‏تواند ما را ازین هر دو آفت که موجب اتلاف عمر است برهاند.



[1]  . یونس، آیهْ 90.

[2]  . انبیاء، آیات 68-69.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 273 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401899 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]