( 1880)آن جماعت کت همی دادند ریو |
|
چون ببینندت، بگویندت که دیو |
( 1881)جمله گویندت، چو بینندت به در |
|
مردهای از گور خود بر کرد سر |
( 1882)همچو امرد که خدا نامش کنند |
|
تا بدین سالوس در دامش کنند |
( 1883)چون که در بد نامی آمد ریش او |
|
دیو را ننگ آید از تفتیش او |
( 1884)دیو سوی آدمی شد بهر شر |
|
سوی تو ناید که از دیوی بتر |
( 1885)تا تو بودی آدمی، دیو از پی ات |
|
میدوید، و میچشانید او می ات |
( 1886)چون شدی در خوی دیوی استوار |
|
میگریزد از تو دیو نابکار |
( 1887)آن که اندر دامنت آویخت او |
|
چون چنین گشتی، زتو بگریخت او |
ریو: یعنی فریب دادن
کت همی دادند ریو: یعنی همان کسانی که تو را ستایش میکردند، در حقیقت فریبت میدادند. مولانا حالت دوستاران مدح و ستایش را به پسری تن فروش تشبیه میکند که با سالوس و فریب، او را میستایند تا آنجا که به او خدا میگویند، اما چون روی زیبایش موی در آورد، دیگر به سراغش نمیآیند.
امرد: یعنی پسر خوشگل، نوجوانی که هنوز موی صورتش نروییده باشد.
در دامش کنند: یعنی اورا فریب دهند
تفتیش او : یعنی جستوجوی او؛ به دنبال او آمدن.
او می ات: یعنی به تو شراب می داد.
میگریزد از تو دیو نابکار: یعنی شیطان با انسانی که گمراه است کاری ندارد، زیرا او خود از شیطان بدتر است. این کلام برگرفته از قرآن کریم است: «کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ»:کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت: «کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم)!» امّا هنگامى که کافر شد گفت: «من از تو بیزارم، من از خداوندى که پروردگار عالمیان است بیم دارم!»[1] بعقیدهى بعضى از مفسرین، این آیه شامل همهى افراد بشر است و انسان مخصوصى اراده نشده است و بعضى گفتهاند که مقصود یکى از رهبان بنى اسرائیل است که شیطان او را بوسیلهى زنى فریب داد تا مرتکب کارهاى زشت و قتل نفس شد، صوفیان مىگویند شامل شیطان صفتان دعویدار و هر که خلق را گمراه کند، نیز هست، ظاهرا بدان مناسبت که اینگونه مردم تا کسى را از راه بدر نبردهاند گرد او مىگردند و بانواع وسایل در گمراهیش مىکوشند و همین که بمقصود رسیدند بر دوش او مىنشینند و از او مال و جان و هر چیز دیگر طلب مىکنند، متملقان نیز چنیناند که بسخنان نگارین، ممدوح را از راه مىبرند و مغرورش مىسازند و چون بعلت غرور و خود بینى از پایگاه بلند فرو افتاد بسوى دیگر کس مىروند و او را مىستایند و آن دیگر را هجو مىگویند.[2]
آویخت او: آن که اندر دامنت آویخت، میتواند شیطان با شد یا شیطانی که تو را با ستایش میفریبد.
چون چنین گشتی: یعنی وقتی که از آدمیّت دور شدی.
( 1880) و همانها که در اطراف تو تملق و چاپلوسى مىکردند اکنون دیو خطابت مىکنند.( 1881) و چون در بیرون ببینندت مىگویند مرده از گور در آمده.( 1882) چون پسر خوشگلى که او را مدح و تمجید مىکنند تا بدامش بکشند.( 1873) و چون بد نام شد و ریشش در آمد حتى دیو هم از همنشینى او پرهیز مىکند . ( 1884) بلى دیو براى بر پا کردن شر سوى کسى مىرود و تو که از دیو بتر هستى بطرف تو نخواهد آمد.( 1885) تا تو آدم بودى دیو از پى تو مىدوید و بتو شراب مىداد.( 1886) وقتى از آدمیت دور شده و خوى دیو گرفتى دیو از تو خواهد گریخت.( 1887) و همان کسى که دامن تو را بدست مىگرفت اکنون از تو مىگریزد.
[1] - سورهْ حشر آیهْ 16
[2] - تفسیر طبرى، ج 28، ص 32- 31، تفسیر امام فخر رازى، ج 8، ص 181، لطایف الاشارات از ابو القاسم قشیرى
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |