( 1937)ای همه پوسیده در کون و فساد |
|
جان باقیتان نرویید و نزاد |
( 1938)گر بگویم شمهای زآن نغمهها |
|
جانها سر بر زنند از دخمهها |
( 1939)گوش را نزدیک کن، کآن دور نیست |
|
لیک نقل آن به تودستور نیست |
( 1940)هین که اسرافیلِ وقتند اولیا |
|
مرده را ز ایشان حیات است و نما |
( 1941)جان هر یک مرده اندر گور تن |
|
بر جهد ز آوازشان اندر کفن |
( 1942)گویداین آواز ز آوازها جداست |
|
زنده کردن کار آواز خداست |
( 1943)ما بمردیم و به کلی کاستیم |
|
بانگ حقّ آمد، همه برخاستیم |
کون و فساد: یعنی بودن و نبودن یا وجود و عدم.
پوسیده در کون و فساد: یعنی اسیر زندگی مادی و گرفتار اندیشه بودن و نبودن.
جان باقی: روحی است که با حق پیوند یافته و به بقای حق جاویدان است.
زآن نغمهها: یعنی نغمههای اندرون اولیا.
دخمه ها: در اصطلاح عرف یعنی گورستان زردشتیان است اما مولانا آن را به معنی مطلق گورستان یا گور به کار برده است.
زنده کردن کار آواز خداست: این آواز، ز آوازها جداست و بانگ حق است که حیات بخش است، اشاره دارد به آی?:« یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» (اى گروه مومنان خدا را اجابت کنید و نیز رسول را آن گاه که شما را بدان چه زندگى بخش است دعوت مىکند.) [1] مفسرین، این حیات را به ایمان و اسلام و قرآن و جهاد و هر چه حق و صواب باشد توجیه کردهاند، صوفیان مىگویند مقصود تصفیهى قلب است از هر نیتى که معلول است و اخلاص حقیقى در آن ملاحظه نشده است، بعضى نیز آن را عبارت از زندگى بحق و یا ولایت شمردهاند، ابو القاسم قشیرى مىگوید در مورد عابدان، زنده شدن به طاعت و نسبت به عالمان، حیات است بدلایل ربوبیت و در حق مومنان و موحدان، نور موافقت و فروغ توحید است، تفسیر مولانا ازین همه روشن تر و دل انگیز تر است.[2]
( 1937) اى که همه در عالم کون و فساد مانده و پوسیده شده و جان باقى شما نه رشد نموده نه زیاد شده است.( 1938) اگر شمهاى از آن نغمهها براى تو حکایت کنم جانها از دخمه خود سر بیرون خواهند آورد.( 1939) گوش خود را نزدیک بیار که آن نغمهها دور از تو نیستند ولى من اجازه گفتن ندارم.( 1940) بدانید که اولیاء حق اسرافیل زمانند و از اثر دم ایشان مردهها زنده شده و نمو مىکنند.( 1941) و بر اثر آواز حیات بخش آنان جانهایى که در گور تن مدفون شده و مردهاند گور را شکافته و با کفن بر مىخیزند.( 1942) و مىگویند این آواز چیست؟ این با آوازهاى دیگر فرق داشت آرى زنده کردن از هر آوازى بر نمىآید آواز خدا هست که زنده مىکند.( 1943) مىگویند ما مردیم و تمام شدیم و بانگ حق آمد همگى زنده شده برخاستیم
معنای کلی ابیات این است که نغمه درونی و معنوی اولیای حق، به مریدان و افراد ناآگاه میگوید: از درون لای نفی و از زندگی مادی و پایبند شهوت به در آیید تا جان شما به حق بپیوندد و مانند درخت برویید و بارور شوید.
مولانا میگوید اگر مختصری از نغمههای اندرون اولیا را بگویم، جانها از گور تن بیرون میزنند و مشتاق شنیدن آن میشوند؛ یعنی زندگی تن و علایق مادی را رها میکنند. اگر میخواهی آن نغمهها را بشنوی لازم نیست که من بگویم، ولی تو گوش را نزدیک کن و آن را به دست آور. بهراستی کسانی که روحشان از پرتو معرفت حق روشن نیست مانند مردگاناند و اولیا نیز مانند اسرافیل، چنین مردگانی را زنده میکنند. این آواز، همان نغمههای درون اولیاست که جان رها شده از گور تن میگوید: این آواز، ز آوازها جداست و بانگ حق است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |