فابین ان یحملنها: برگرفته است از آیهى شریفه: إِنَّا عَرَضْنَا اَلْأَمانَةَ عَلَى اَلسَّمواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً (ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس آنها از تحمل آن، سر باز زدند و بترسیدند و آدمى که ستمکاره و نادان است آن را بر عهده گرفت.)[1] مفسرین «عرض» را بمعنى پیش نهاد و سنجش و امانت را بمعانى مختلف گرفتهاند از قبیل: اوامر و نواهى، فرائض و تکالیف، روزه و غسل جنابت، وسایل شهوت جنسى، امانات مردم، هابیل که آدم او را ببرادرش قابیل سپرد. «ابا» و سر باز زدن را گاه بمعنى حقیقى آن که امتناع است و گاه بمعنى ناتوانى تفسیر کردهاند و حمل امانت را عبارت از پذیرفتن و بر عهده گرفتن و نیز خیانت توجیه نمودهاند. «انسان» بنا بگفتهى اکثر مفسرین آدمى زاده است، بعضى هم آن را عبارت از آدم یا قابیل یا فاسق و کافر شمردهاند. اگر عرض را بمعنى پیش نهاد بگیریم مفاد آن روشن است و اگر بمعنى سنجش فرض کنیم، حاصل آن چنین است که ما عظمت و سنگینى بار امانت را با آسمانها و زمین و کوهها در ترازوى سنجش نهادیم و آنها نسبت بدان کم و سبک آمدند و آدمى با وجود این، بار امانت را بر دوش گرفت. صوفیان مىگویند که این امانت، معرفت و حقیقت توحید و یا عشق است، خواجه حافظ بدین مناسبت مىگوید[2]:
جلوهاى کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
( 1961) پیغمبر فرمود از نفحات و بوهاى خوش الهى در این ایام خواهد رسید.( 1962) در این ایام هوشیار باشید که آن نفحهها را دریابید.( 1963) نفحه پیش از این آمد و شما را دید و کسانى را که مىخواست جان بخشید و رفت.( 1964) اکنون نفحه دیگر رسیده بیدار و باهوش باش اى رفیق که از این نفحه هم بىنصیب نمانى.( 1965) از آن نفحه جان آتش آتش کش گردیده و جان مرده بجنبش در آمده.( 1966) جان آتش خاصیت خاموش کردن نار یافته و مرده از برکت او قباى بقا در بر کرده.( 1957) این نفحه تازگى دارد و جنبش طوبى لقب گرفته و جنبش باطن است غیر از جنبش مخلوق است.( 1958) اگر این جنبش در زمین و آسمان افتد فى الفور زهره همگى آب مىشود.( 1969) (خداى در قرآن مىفرماید إِنَّا عَرَضْنَا اَلْأَمانَةَ عَلَى اَلسَّمواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلْجِبالِ مولوى اشاره باین آیه مبارکه مىفرماید از ترس این دم بىپایان کلمه فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها را بخوان. ( 1970) اگر از این دم و از این نفحه دل کوه خون نمىشد کلمه أَشْفَقْنَ مِنْها براى چه بود.
پیامبر فرمود: «انّ لربّکم فی ایام دهرکم نفحات، إلا فتعرّضوا لها»: پروردگار شما در زمانهْ شما نسیم و جلوههایی دارد. بههوش باشید و به سوی این تجلیهای حق بروید.» (این تجلی، فیضی است که میتوان از مردان حق یا از احوال و جریانهای درون خود یافت.) معنای ابیات این است که نفحهْ حق هر که را که خواستار و جوینده بود، زندگی معنوی و روحانی میبخشد.از نفحات حق، جانِ ناری که مستحق آتش دوزخ بود خاموش شد و مرده زندگی یافت. بنابراین نفحههای حق، پاسخگوی همهْ نیازها و آرزوهاست.
چکیدهْ تفسیر مولانا از حدیث چنین است که: فیض حق، لازم و صفت ثابت و ناشى از جود و کرم اوست و بنا بر این هرگز گسسته نمىشود، این فیض را به وجود انبیا و اولیا نیز تفسیر توان کرد، واردات قلبى نیز از آثار عنایت و فیضان رحمت الهى بدل مىرسد پس مىتوان گفت که در هر دورى مظاهر امر و نهى الهى و مردان حق وجود دارند و حق بر دل خاصان خود در هر دور و زمان تجلى مىکند و رابطهى حق و خلق از طریق ارشاد و هدایت هرگز منقطع نمىگردد ولى شرط استفاده از این فیض، طلب راستین و استعداد و آمادگى باطن است و گر نه آثار عنایت متواتر است و مردان حق بهر روزگارى از حق فیض مىگیرند و به طالبان و مستعدان مىرسانند. وبه بیان دیگر از مجموع ابیات پیشین چنین استفاد ه مىشود که ولایت و یا مظهریت امر و نهى، هرگز انقطاع نمىپذیرد و میان مردان حق تفاوتى نیست و پیوستن به ولى لاحق همچنان نجات بخش و ذوق آور است که پیوستن به ولى سابق، حدیث نبوى نیز مفید این معنى است که فیض حق، بر دوام مىرسد و از هم نمىگسلد بدین جهت مولانا آن را بصورت دلیلى بر این نکته آورده و وجه ارتباط آن با ابیات پیشین همین است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |