( 1971)دوش دیگر لون این میداد دست |
|
لقمه چندی درآمد، ره ببست |
( 1972)بهر لقمه، گشته لقمانی گرو |
|
وقت لقمان است، ای لقمه برو |
( 1973)از هوای لقمهیی این خار خار؟ |
|
از کف لقمان همی جویید خار |
( 1974)در کف او خار و سایهش نیز نیست |
|
لیکتان از حرص این تمییز نیست |
( 1975)خاردان، آن را که خرما دیدهای |
|
زآن که بس نان کور و بس نادیدهای |
لون: رنگ، مجازا، نوع، شکل، جنس، جمع، الوان
لقمان: حکیمى نامور که بنا بروایات اسلامى، از خاندان ابراهیم و یا خواهر زاده یا پسر خالهى ایوب بوده و بگفتهى بعضى بندهاى از حبشه و یا نوبه و سیاه چرده بود و درودگرى یا درزیگرى مىکرده است، بموجب همین روایات، او در عصر داود مىزیسته و مردى حکیم بوده است. مجموعهى حکمتهاى لقمان را در صحیفهاى نوشته بودند و عربان آن را مىشناختند و سویده بن الصامت از معاصران حضرت رسول اکرم (ص) آن را در دست داشت، این مجموعه را «مجله لقمان» مىخواندند، قرآن کریم نیز لقمان را به صفت حکمت یاد مىکند و سورهى (31) بنام اوست.
«حکمت لقمان» در زبان پارسى مثلى است که در نظم و نثر توان یافت، مولانا این کلمه را بمعنى مجازى آن (حکیم، خردمند) بکار برده است.[1]
خار خار:یعنی اشتغال ذهن به چیزی خارج از منظور
سایه خار:یعنی آثار وعلائم گرفتاری سالک که از طریق آن پیر بتواند مشکل او را حل کند واو را به شنیدن حقایق دلگرم سازد. محتوای این تمثیل ، دشواری ادراک امراض روحانى و معالجهى آنهاست،
خار و خرما: مجازا، رنج و راحت، الم و لذت.
نان کور: ناسپاس و کافر نعمت، حریص به افراط.
( 1971) این نعمت دیروز طور دیگرى بدست مىآمد و چند لقمهاى بیرون آمد در بسته شد.( 1972) اکنون لقمه در گرو روح است اکنون دیگر نوبت روح است اى کسى که لقمه مىطلبى.( 1973) به هواى لقمه و از اشتیاق او خار از پاى روح بیرون آورم.( 1974) در پاى او خار است و نشانهاى هم از او پیدا نیست و از حرصى که دارید آن را تمیز نمىدهید.( 1975) آن را که خرما پنداشته و طالب آن هستى خار همان است و تو از بس پست و نابینایى آن را نمىبینى.
وقتی مولانا میبیند که گوشهای مریدان آگاه نیز آماده شنیدن نیست، میگوید: «لقمه چندی» خوردهاید و همین حرص باعث شده است که مانع ادراک حقایق شود وحقیقت را در خود تمییز ندهید. لذا آنچه به کام تو شیرین و برای تو راحت است، میتواند مانع وصول به حق باشد؛ حرص نان، تو را کور کرده و قادر به دیدن حقایق نیستی. به راستی چرا باید روحِ انسان دل آگاه که جانش جلوهگاه جمال حق است، گرفتار مسائل مادی و حرص و آز دنیا باشد و از ادراک حقایق باز ماند؟
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |