با همه دل، خدا را دوست بدارید . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
داستان پیرچنگی(25)
چهارشنبه 92 دی 11 , ساعت 9:57 صبح  

آزادى انسان در وقت خواب،

( 2100)خواب بردش، مرغ‌جانش از حبس رست

 

چنگ و چنگی را رها کرد و بجست

( 2101)گشت آزاد از تن و رنج جهان

 

در جهان ساده و صحرای جان

( 2102)جان او آن‌جا سرایان ماجرا

 

کاندر این‌جا گر بماندندی مرا

( 2103)خوش بُدی جانم در این باغ و بهار

 

مست این صحرا و غیبی لاله‌زار

( 2104)بی پر وبی پا سفر می‏‏کرد‌می

 

بی‌لب و دندان شـکر مـی‏‏خـورد‌می

( 2105)ذکر و فکری، فارغ از رنج دماغ

 

کردمی با ساکنان چرخ، لاغ

( 2106)چشم بسته، عالمی می‏‏دید‌می

 

ورد و ریحان بی‌کفی می‏‏چید‌می

مرغ‌جانش:مولانا در مثنوی چند بار جان را به مرغ وپرنده یی تشبیه کرده که تن قفس یا زندان اوست.

جهان ساده: عالم مجردات که در آن ترکیب راه ندارد و محل اعراض و عوارض نیست. عالم غیب است که روح پس از رها‌شدن از تن بدان می‏‏پیوندد و در صحرایی که تمامش روح است و نشانی از ماده و جسم نیست، از رنج این جهان آزاد می‏‏شود.

بماندندی مرا: پیر چنگی آرزو می‌کند که بگذارند در همان جهان ساده و صحرای جان بماند.

بی پر وبی پا سفر می‏‏کرد‌می: از ویژگیهای عالم غیب است که سفر در آن نیاز به ابزار مادی وظاهری ندارد، زیرا روح از هر قیدی آزاد است.

رنج دماغ: یعنی فعالیّتهای ذهنی وفکری.

لاغ: بازى، شوخى. در این جا به معنای شوخی‌کردن با ساکنان جهان ساده و عالم غیب است.

 ( 2100) خواب او را در ربوده مرغ جانش چنگ و چنگ زن را رها کرده رفت‏. ( 2101) از تن و قید جهان آزاد شده بصحراى جان و جهان ساده قدم گذاشت.( 2102) جانش در آن عالم همى‏گفت که اگر مرا در اینجا نگاه مى‏داشتند.( 2103) جان من از این باغ و بهار خوش بود و در این صحراى غیب پر گل و لاله مست همى‏بودم.( 2104) بدون پر پرواز نموده بدون پا سفر کرده بدون لب و دندان شکر مى‏خوردم.( 2105) بدون زحمت دماغى ذکر و فکر کرده با ساکنین چرخ شوخى مى‏کردم.( 2106) با چشم بسته عالمى را دیده و بدون دست گل و ریحان مى‏چیدم.

در این ابیات پیر چنگی که در عالم خواب روحش به عالم غیب رفته بود، آرزو می‌کند که بگذارند در همان جهان ساده و صحرای جان بماند. او می‌گوید: اگر بگذارند، در آن عالم غیب سفر‌کردن و لذت‌بردن نیازی به اسباب مادی و ظاهری ندارد، زیرا روح از هر قیدی آزاد است و همه ارواح به‌هم پیوسته و یکی هستند. ذکر و فکر نیاز به فشار ذهنی ندارد، دیدن به این چشم ظاهر مربوط نمی‏‏شود و گل‌چیدن از آن غیبی لاله‌زار، ابزاری مانند دست نمی‏‏خواهد.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 290 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402528 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]