همنشینی دانشمندان عبادت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
داستان پیرچنگی(27)
چهارشنبه 92 دی 11 , ساعت 9:59 صبح  

درخواب گفتنِ هاتف مر عمر را رضی الله عنه، که چندین

زر از بیت المال به آن مرد ده که درگوستان خفته است.

آواز خدا اصل همه آوازهاست،

نداى حق را همه موجودات مى‏شنوند، بحث در عهد الست، معنى نداى الهى و اقسام آن،

( 2115)آن زمان حق بر عمر خوابى گماشت            

 

  ‏ تا که خویش از خواب نتوانست داشت‏

  ( 2116) در عجب افتاد کاین معهود نیست            

 

این ز غیب افتاد بى‏مقصود نیست‏

  ( 2117) سر نهاد و خواب بردش خواب دید            

 

کامدش از حق ندا جانش شنید

  ( 2118)آن ندایی کاصل هر بانگ و نواست

 

خود ندا آن است و این باقی صَداست

  ( 2119)ترک و کرد و پاسی‌گوّ و عرب

 

فهم کرده آن ندا بی‏گوش و لب

  ( 2120)خود چه جای ترک و تاجیک است و زنگ

 

فهم کرده این ندا را چوب و سنگ

  ( 2121)هر دمی‏از وی همی ‏آید الست

 

جوهر و اعراض می‏گردند هست

  ( 2122)گر نمی‏آید بلی ز ایشان، ولی

 

آمدنشان از عدم‌باشد بلی

  ( 2123)زآن‌چه گفتم من ز فهم سنگ و چوب

 

در بیانش قصّه‏ای هشدار، خوب

معهود نیست: یعنی عادی نیست، خلاف انتظار است.   

 آن ندایی کاصل هر بانگ و نواست: یعنی وجود همه چیز جلوه‏ای از وجود حق است. پس اصل هر آوازی که می‏شنویم، ندایی از جانب حق است و جانِ پیوسته به حق می‏تواند این ندای حق را بشنود.

 باقی صَداست: آوازهای دیگر، صَدا (انعکاس صوت و پژواک) است.  

بی‏گوش و لب: یعنی این سروش آسمانی از طریق لب و دهان و گوش ظاهری به ما نمی‏‏رسد؛ گوش دل باید باز باشد.

جوهر‌: چیزی است که قائم به ذات است.

عرض: چیزی است که قائم به خود نیست؛ مثلاً شادی و غم یا سپیدی و سیاهی، به‌خودی‌خود معنا ندارد مگر آن‌که خود ما وجود داشته باشیم.

تاجیک: مسلمین عموما اعم از عرب و ایرانى (و حتى ترک حضرى نیز) مقابل: ترک یعنى ترک کافر یا ترک بدوى. بعضى اصل این کلمه را (تازیک) مى‏دانند یعنى قوم عرب و بعضى گفته‏اند که این کلمه ترکى است مرکب از (تات) بمعنى رعیت و «چیک» که در ترکى علامت تصغیر است و مجموعا معنى تبعه‏ى ترک را افاده مى‏کند.[1]

الست: منقول است از جمله‏ى عربى (الست) یعنى آیا نیستم که پارسیان آن را بمعنى ازل و زمان بى‏آغاز نیز بکار مى‏برند:

            نماز شام قیامت بهوش باز آید             کسى که خورده بود مى ز بامداد الست‏

غزلیات سعدى، ص 22

بر گرفته است از آیه‏ى کریمه: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ اَلْقِیمَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ (و یاد کن آن گاه که پروردگار تو از پشت بنى آدم ذریه و فرزندان آنها را بیرون آورد و آنها را بر خود گواه گرفت و گفت آیا من پروردگار شما نیستم گفتند آرى هستى ما گواهى مى‏دهیم تا روز قیامت نگویید که ما ازین غافل و بى‏خبر بودیم.)[2]

بلی: به معنی اذعان آفریدگان به پروردگاری حق است.

آمدنشان از عدم‌باشد بلی: یعنی همه موجودات لفظ «بلی‌» و تأیید پروردگاری را مانند ما بر زبان نمی‏‏آورند. همین‌که از عدم به وجود می‏آیند، این خود پاسخ به حق و اذعان به پروردگاری اوست.

 

( 2115) در این وقت خداى تعالى خواب را بر عمر مسلط نمود بطورى که نتوانست از خواب خود دارى کند.( 2116) عمر متعجب گردید که این حالت حال عادى نیست البته از عالم غیب است و مقصودى در کار است.( 2117) سر ببالین نهاده بخواب رفت و در خواب دید که از طرف حق ندایى رسید که بگوش جان شنید.( 2118) همان ندایى که اساس و مبدأ هر نوا و هر بانگى است و نداى اصلى همان است و بس و باقى انعکاس همان نداست.( 2119) نداییست که کرد و ترک و تاجیک و عرب بدون گوش و لب آن ندا را مى‏فهمند.( 2120) ترک و تاجیک و زنگى سهل است چوب و سنگ هم آن ندا را فهمیده است.( 2121) هر دمى از طرف خداوند ندا مى‏رسد که: « أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ » آیا من پروردگار شما نیستم؟ که از اثر آن ندا جوهر و عرض هر دو مست مى‏شوند.( 2122) اگر چه نداى «بلى» از ایشان نمى‏آید ولى همان از عدم بوجود آمد نشان بلى گفتن است.( 2123) چیزى که در هوش داشتن سنگ و چوب گفتم در بیان او قصه مى‏گویم با دقت بشنو.

مولانا معتقد است که همه چیز جلوه‏ای از وجود حق است. پس اصل هر آوازی که می‏شنویم، ندایی از جانب حق است و جانِ پیوسته به حق می‏تواند این ندای حق را بشنود. آوازهای دیگر، صَدا (انعکاس صوت و پژواک) است. این سروش آسمانی از طریق لب و دهان و گوش ظاهری به ما نمی‏‏رسد؛ گوش دل باید باز باشد. حتی چوب و سنگ هم می‏توانند جلوه‌گاه ندای حق باشند. بنابراین سخن بر سر رابطه کل آفرینش و همهْ آفریدگان با حق است که هر یک به نسبت شایستگی و درجهْ کمال خود و از طریقی مناسب با خلقت خود، می‏تواند امر پروردگار را بشنود. البته این رابطه، مستقیم و بی‌واسطه است. رابطهْ بین آفریدگان با پروردگار از روز «اَلَست‌‌» برقرار شده است. پروردگار در آغاز آفرینش از آفریدگان پرسید: آیا من پروردگار شما نیستم‌؟ گفتند: چرا، هستی[3]. معنا سخن مولانا این است: همواره رابطه آفریدگان و آفریننده جریان دارد و پروردگار به آفرینش خود ادامه می‏دهد و جواهر و اعراض را می‏آفریند و سؤال «اَلَست بربّکم» از جانب او تکرار می‏شود، اما همه موجودات لفظ «بلی‌» و تأیید پروردگاری را مانند ما بر زبان نمی‏‏آورند. همین‌که از عدم به وجود می‏آیند، این خود پاسخ به حق و اذعان به پروردگاری اوست.

مولانا براین باور است که:کلام حق تعالى معنى وسیع دارد، و بحسب مراتب وجود، متفاوت است و گاه در صورت الفاظ است و گاهى نیز از صوت و لفظ مجرد است، حق تعالى بگوش هر موجودى رازى مى‏گوید و آن را بسوى کمال خود مى‏کشاند، عالم وجود این راز را دریافته است و بدین سبب، ذرات عالم مست اشتیاق‏اند و از نقص بسوى کمال مى‏شتابند، اگر آن ارتباط بر خیزد ترکیب جهان از هم مى‏گسلد، حق تعالى بدین معنى قیوم است زیرا وجود اشیا قائم و پایدار به ارتباط اوست با اشیا، کوشش و جهشى که در جهان محسوس و معقول است اثر آن رازى است که از پیوند خود با آفریدگار خویش و مبدا و منبع کمال، حس مى‏کند پس نداى آن سخن گوى نطق آموز را هر یک از موجودات، مناسب توان خود در مى‏یابند و فهم آن، مخصوص بشر نیست بلکه چوب و سنگ نیز آن را بگوش هوش مى‏شنوند. توجیه دیگر را در ضمن ابیات واپسین خواهیم گفت.



[1]   - برهان قاطع، بتصحیح دکتر معین، در ذیل: تاجیک.

[2]   - الاعراف، آیه‏ى 172.

[3]  . اعراف، آیهْ 172.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 1 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402239 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]