( 2144)گرنه بینایان بُدندی و شهان |
|
جمله کوران مرده اندی در جهان |
( 2145)نه ز کوران کشت آید، نه درود |
|
نه عمارت، نه تجارتها نه سود |
( 2146)گر نکردی رحمت و افضالتان |
|
در شکستی چوب استدلالتان |
( 2147)این عصا چِبوَد قیاسات و دلیل |
|
آن عصا که دادشان، بینا جلیل |
( 2148)چون عصا، شد آلت جنگ و نفیر |
|
آن عصا را خُرد بشکن ای ضریر |
( 2149) او عصاتان داد تا پیش آمدید |
|
آن عصا از خشم هم بر وى زدید |
( 2150)حلقه کوران به چه کار اندرید؟ |
|
دیدبان را در میانه آورید |
( 2151)دامن او گیر کو دادت عصا |
|
در نگر کآدم چهها دید از «عصی» |
گرنه بینایان بُدندی: یعنی اگر آگاهی مردان حق نبود.
شهان: همان خلق روشن، ره یافته گان واولیای الهی اند.
افضالتان: یعنی اگر فضل الهی شامل حال شما نمی شد...
نفیر: جنگ، گروهى از پیکار گران.
ضریر: کسى که بینایى چشم را از دست داده باشد، نابینا.
او عصاتان داد: یعنی او به شما قدرت تعقل واستدلال داد.
دامن او گیر کو دادت عصا: یعنی از خدا یاری بخواهید که عصای دلیل را به دست شما داده است.
در نگر کآدم چهها دید از «عصی»: یعنی دیدید که آدم فرمان حق را نبرد و از بهشت رانده شد و دچار این جهان پررنج و فانی گردید.
عصی: یعنی گناه، لغزش،ناظر است به آیهى شریفه: «و عصى آدم ربه فغوى» (آدم فرمان پروردگار خود نبرد و نومید شد)[1] مفسرین دربارهى این آیه اختلاف کردهاند، شیخ ابو جعفر طوسى و ابو الفتوح رازى گفتهاند که نهى از شجره، محمول است بر استحباب نه حظر و تحریم، و نافرمانى آدم نسبت به امرى مندوب بود نه حرام تا مستحق عقاب باشد، این تفسیر براى آنست که نزد شیعه صدور صغائر و کبایر از انبیا روا نیست، زمخشرى معتقد است که این تخلف از جنس گناه صغیره بود زیرا بعقیدهى او و همهى معتزله صدور صغائر از پیمبران جایز است، فخر الدین رازى از مفسرین اشعرى مىگوید که این عصیان پیش از آن بود که آدم به پیمبرى بر گزیده شود.[2] مطابق روایات اسلامى، آدم را پس از خوردن گندم از بهشت بیرون کردند و بر زمین انداختند و او از نعیم بهشتى محروم ماند و گرفتار سختیهاى زندگانى اهل زمین گردید، مراد مولانا بیان این نکته است.
( 2144) و گرنه اگر بینایان نبودند کوران همه راه گم کرده مىمردند.( 2145) کوران نه کشت و زرع توانند نه عمارت نه تجارت نه زیان نه منفعت.( 2146) اگر رحمت بینایان و فضل آنها شامل حالشان نمىشد در اول قدم چوب استدلالشان مىشکست.( 2147) آن عصا چیست؟ دلیل و قیاس. آن عصا را چه کسى بدست آنها داده؟ همان بیناى با حشمت.( 2148) اى اهل استدلال او بشما عصا داد تا جلو آمدید همان عصا را در موقع بحث و استدلال بخود او زدید.( 2149) اى نابینا اکنون که عصا مایه جنگ و ستیز گردیده و مایه جدال لفظى و معنوى شده او را بشکن و خورد کن.( 2150) اى جمعیت کوران چه مىکنید؟ و در چه کارید؟ بروید همان بینایى را که بینائیش محیط بر شماست بمیان آورید.( 2151) دامن همان را بگیر که عصا بدستت داد و بترس از عصیان و نگاه کن که آدم از عصیان چه دید.
سخن بر سر آگاهی مردان کامل است که از آنها به «خلق روشن» تعبیر شده و مولانا وجود آنها را برای مردم ناآگاه مانند کسی میداند که عصاکش کوران باشد. او میخواهد بگوید که دلیل آوردن برای اثبات حق در صورتی مؤثر است که مردی کامل و رازدان رهنمایی سالک را کند.
اگر رحمت و فضل الهی نباشد، عصای استدلال میشکند و کوری که به آن چسبیده بر زمین میافتد. «قیاسات» یا قیاس، از انواع استدلال است که در آن حکم کلی مطرح میشود و اجزاء نیز مشمول همان حکم میشوند. سپس مولانا به کسانی که با استدلال به شناخت حق نمیرسند و با این عصا به جنگ برمیخیزند، میگوید: خدا به شما قدرت ذهنی و توانایی قیاس و استدلال میدهد و شما همان عصا را در ستیز با حق و با خدا بهکار میبرید؟ همچنین به کسانی که با بهرهگیری از دلایل مندرج در کتب مذهبی، میکوشند که خود مذهب و حقایق الهی را رد کنند، میگوید: ای جمع ناآگاه! چه میکنید؟ مرد راهدان و بصیری را راهنمای خود کنید .
[1] - طه، آیهى 121.
[2] - تبیان طوسى، ج 2، ص 279، تفسیر ابو الفتوح رازى، ج 3، ص 528- 527، کشاف، ج 2، ص 37، تفسیر امام فخر رازى، ج 6، ص 116- 114.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |