( 2157)همچنان کز بیم آدم، دیو و دد |
|
در جزایر در رمیدند از حسد، |
( 2158)هم زبیم معجزات انبیا |
|
سر کشیده منکران زیر گیا |
( 2159)تا به ناموس مسلمانی زیند |
|
در تسلّس، تا ندانی که کیاند |
( 2160)همچو قلاّبان بر آن نقد تباه |
|
نقره میمالند و نام پادشه |
( 2161)ظاهر الفاظشان توحید و شرع |
|
باطن آن، همچو در نان تخم صرع |
( 2162)فلسفی را زهره نه تا دم زند |
|
دم زند، دین حقش بر هم زند |
( 2163)دست و پای او جماد، و جان او |
|
هرچه گوید، آن دو در فرمان او |
( 2164)با زبان گرچه که تهمت مینهند |
|
دست و پاهاشان گواهی میدهند |
دیو و دد در جزایر در رمیدند از حسد: اشاره به وضع کسانی است که با منطق واستدلال به جنگ دین برخاسته اند، بعضی ها اصولاً منکر پیامبری و دین اند وبعضی دیگر به نام دین وبا دلایل به ظاهر مذهبی اعتقاد مردم را سست می کنند.
سر زیر گیاه کشیدن: یعنی زیر بته قایم شدن؛ کنایه از بیم و احساس ضعف کردن است. منکران خودشان میدانند که در برابر دین سخن مقبولی ندارند.
به وضع مسلمانی زیستن: بیان وضع منکرانی است که تظاهر به اسلام میکنند و نام مسلمانی بر خود مینهند، اما این سالوس و فریب است .
ناموس: در اینجا، حرمت و احترام است.
تسلّس: یعنی سالوسگری و فریبکاری و ریا کردن.
قلاب: سازنده سکههای تقلّبی و بدلی، یا حیلهگری.
تخم صرع: دانه سیاهی است که در گندمزارها میروید و اگر آن را از گندم جدا نکنند، نانش سرگیجه و سردرد میآورد.
فلسفی: اشاره به همان منکران منظور است.
دست و پاهاشان گواهی میدهند: یعنی اینها اگر چه منکر دیناند، اما حرکات و احوال خودشان گواه حقانیت دین است و در قیامت دست و پاهاشان به این حقانیت گواهی میدهند. «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ»:امروز بر دهانشان مُهر مىنهیم، و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان کارهایى را که انجام مىدادند شهادت مىدهند![1]. و:«وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»:آنها به پوستهاى تنشان مىگویند: «چرا بر ضدّ ما گواهى دادید؟!» آنها جواب مىدهند: «همان خدایى که هر موجودى را به نطق درآورده ما را گویا ساخته ؛ و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوى اوست![2]
( 2157) و اثر آن بقسمى است که دیو و دد از بیم انسان بجزیرهها پناه برده.( 2158) و از ترس معجزات انبیا منکرین عقیده خود را مخفى داشتهاند.( 2159) و بسالوس دعوى اسلام نموده بلباس تدین در آمدهاند تا حقیقت حالشان معلوم نگردد.( 2160) مثل قلب زنها که بپول قلب نقره مالیده و نام شاه بر آن نقش مىکنند.( 2161) ظاهر الفاظشان توحید است و شرع و شریعت و باطنشان مثل تخم علف که بنان مخلوط کرده باشند.( 2162) اهل فلسفه جرئت آن را ندارد که از این وادى دم بزند و اگر دم زند دین حق بساط دانشش را بر هم مىزند.( 2163) دست و پاى او جماد است و جان او هر چه بگوید آنها در فرمان او هستند.( 2164) با این وصف با زبان اگر تهمتى بزنند دست و پاى آنها گواهى مىدهند.
در این ابیات مولانا میخواهد وضع کسانی را نشان دهد که با منطق و استدلال به جنگ دین برخاستهاند. بعضیها اصولاً منکر پیامبر و دیناند و بعضی دیگر به نام دین و با دلایل به ظاهر مذهبی اعتقاد مردم را سست میکنند. مولانا میگوید: اینها اگر چه منکر دیناند، اما حرکات و احوال خودشان گواه حقانیت دین است و در قیامت دست و پاهاشان به این حقانیت گواهی میدهند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |