( 2172) باز گرد و حال مطرب گوش دار |
|
ز آن که عاجز گشت مطرب، ز انتظار |
( 2173) بانگ آمد مر عمر را کاى عمر |
|
بندهى ما را ز حاجت باز خر |
( 2174) بندهاى داریم خاص و محترم |
|
سوى گورستان تو رنجه کن قدم |
( 2175) اى عمر بر جه ز بیت المال عام |
|
هفت صد دینار در کف نه تمام |
( 2176) پیش او بر کاى تو ما را اختیار |
|
این قدر بستان کنون معذور دار |
( 2177) این قدر از بهر ابریشم بها |
|
خرج کن چون خرج شد، اینجا بیا |
ز حاجت باز خر: یعنی حاجت او را برآورده ساز.
قدم رنجه کردن: تعبیرى است حرمت آمیز بمعنى برو و بیا.
از حاجت باز خریدن: یعنی حاجت کسی را برآوردن.
بَرجَه: به سرعت از جا برخیز
بیت المال عام: یعنی انبار یا خزانه یی که اموال عمومی مسلمانان وغنائم جنگی در آن نگهداری می شده تا به مصرف نیازهای هنگانی برسد.
کاى تو ما را اختیار: یعنی ای کسی که ما تو رابرگزیده ایم.
ابریشم بها: یعنی مزد و پاداش نوازندگی.
( 2172) اکنون باز گردیم و حال مطرب چنگى را شرح دهیم مطرب از انتظار خسته شد. ( 2173) آوازى بگوش عمر رسید که اى عمر بنده ما را دریاب و حاجتش را بر آور.( 2174) بنده خاص و محترمى داریم که اکنون در گورستان است تو به آن جا برو.( 2175) و هفت صد دینار از بیت المال برداشته.( 2176) بنزد او ببر و بگو این نقد را بگیر و عذر ما بپذیر.( 2177) این وجه بابت ابریشم بها خرج کن و وقتى تمام شد باز اینجا بیا.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |