از آن هنگام که حق را به من نمودند در آن دو دل نگردیدم . [نهج البلاغه]
عرشیات
داستان پیرچنگی(36)
چهارشنبه 92 دی 11 , ساعت 10:21 صبح  

  ( 2178) پس عمر ز آن هیبت آواز جست            

 

  ‏ تا میان را بهر این خدمت ببست‏

  ( 2179) سوى گورستان عمر بنهاد رو            

 

در بغل همیان دوان در جست و جو

  ( 2180) گرد گورستان دوانه شد بسى            

 

غیر آن پیر او ندید آن جا کسى‏

  ( 2181) گفت این نبود دگر باره دوید            

 

مانده گشت و غیر آن پیر او ندید

  ( 2182) گفت حق فرمود ما را بنده‏اى است             

 

  ‏ صافى و شایسته و فرخنده‏اى است‏

  ( 2183) پیر چنگى کى بود خاص خدا            

 

حبذا اى سر پنهان حبذا

   ( 2184) بار دیگر گرد گورستان بگشت            

 

  ‏ همچو آن شیر شکارى گرد دشت‏

  ( 2185) چون یقین گشتش که غیر پیر نیست            

 

گفت در ظلمت دل روشن بسى است‏

  ( 2186) آمد او با صد ادب آن جا نشست            

 

بر عمر عطسه فتاد و پیر جست‏

  ( 2187) مر عمر را دید و ماند اندر شگفت            

 

عزم رفتن کرد و لرزیدن گرفت‏

  ( 2188) گفت در باطن خدایا از تو داد            

 

 ‏ محتسب بر پیر کى چنگى فتاد

همیان: کیسه‏ى پول که بر میان بندند، غالباً از چرم.

دوانه،: صفت از دویدن

صافی: صاف، پاک. کسی که دل از خود دوستی ودنیا دوستی پاک کرده باشد.

حبذا: کلمه‏ى عربى است که در مورد ستایش و اعجاب بکار مى‏رود، نظیر آن، در پارسى: چه نیکو، چه خوب، چه خوش، خوشا.

گفت در ظلمت دل روشن بسى است: یعنی اگر چه ظاهرش به اهل صلاح نمی ماند اما آن بند? محبوب خدا باید همین پیرچنگی باشد.

محتسب:  کسى را گویند که از جانب خلیفه یا نایب او و ولات مسلمین منصوب شود براى آن که مراقب احوال مسلمانان باشد و مصالح آنها را رعایت کند، وظیفه‏ى او، امر به معروف بود آن جا که معروفى متروک مانده باشد و نهى از منکر بود هر گاه منکرى اظهار شود و در حقیقت وظیفه‏ى او شامل امورى مى‏شد که اکنون بر عهده‏ى شهربانى و شهردارى است مثل بستن میخانه‏ها و اماکن فساد و رسیدگى بکلیه‏ى امور خلافى و مراقبت در امر ارزاق و پیمانه‏ها و ترازوها و احوال معابر و کار کسبه که کم نفروشند و جنس تباه و فاسد بمشتریان ندهند، این چنین کسى مى‏بایست که از احکام شرع مطلع و از موارد معروف و منکر آگاه باشد و آن مایه قدرت داشته باشد که متخلفان را ردع و منع و در صورت لزوم تعزیر کند و بدین جهت اداره‏ى احتساب، کارمندان و مجریان مقتدر داشت که اوامر محتسب را اجرا مى‏کردند، این محتسبان گاهى نیز از غرض پاک نبودند و بر مردم تهمت مى‏زدند تا از آنها رشوه بگیرند و چون میخانه‏ها را مى‏بستند وحق تفتیش نیز داشتند و مى‏توانستند بخانه‏هایى که احتمال وجود شراب در آنها مى‏رفت بریزند و خمها را بشکند و یا اهل ذوق را از دیگر امور عشرت انگیز باز دارند، از این رو شعرا آنها را خوش نمى‏داشتند و در اشعار خود از آنها گله و شکایت مى‏کردند و بباد استهزاء مى‏گرفتند چنان که دیوان کمتر شاعرى در روزگارى که محتسبان مقتدر بودند و خشک مغزى مفرط بر عامه مستولى بود از ذکر محتسبان و اعمال ناسازگارشان تهى تواند بود. اطلاق محتسب بر عمر الخطاب براى آنست که او در امر معروف و نهى از منکر سخت مبالغه مى‏کرد و پیوسته دره و دوالى چرمین بجهت اجراى حد و تعزیر بر میان خود بسته داشت.[1]



[1] - الاحکام السلطانیة از ابو الحسن ماوردى، ص 249- 231، الاحکام السلطانیة از قاضى ابو یعلى، ص 292- 268، احیاء العلوم، ج 2، ص 232- 214.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 51 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402289 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]