دوستی پادشاهان و خیانتکاران، کمتر می پاید [امام علی علیه السلام]
عرشیات
داستان پیرچنگی(39)
چهارشنبه 92 دی 11 , ساعت 10:25 صبح  

 

( 2197)چون بسی بگریست و از حد رفت درد

 

چنگ را زد بر زمین وخرد کرد

( 2198)گفت ای بوده حجابم از اله

 

ای مرا تو راهزن از شاهراه

( 2199)ای بخورده خون من هفتاد سال

 

ای ز تو رویم سیه پیش کمال

( 2200)ای خدای با عطای با وفا

 

رحم کن بر عمر رفته در جفا

( 2201)داد حق عمری که هر روزی از آن

 

کس نداند قیمت آن در جهان

( 2202)خرج کردم عمر خود را دم به دم

 

در دمیدم جمله را در زیر و بم

از حد رفت درد: یعنی تأثرش از حد گذشت.

حجاب: در اصطلاح هر چیزی را گویند که سالک را از ادراک حقیقت باز دارد، حتی عبادت بسیار .

گفت ای بوده حجابم از اله: یعنی پیر به چنگ خود گفت: ای که مانع دیدن حق بوده ای.

خوردن خون: عملى بوده است که جنگاوران از روى خشم و کینه جویى مى‏کرده‏اند، بمعنى غم و غصه خوردن مى‏آید.

ای ز تو رویم سیه: یعنی تو ای چنگ! مرا روسیاه کرده ای.

پیش کمال: یعنی در برابر پروردگاری که کمال مطلق است.

عمر رفته درجفا: یعنی عمری که در راه ناحق مصرف شده است.

در زیر و بم: یعنی در نوازدگی وخوانندگی.

 ( 2197) گریستن آغاز کرد و پس از آن که گریه زیادى کرده تأثرش از حد گذشت چنگ را بر زمین زده خورد کرد.( 2198) و گفت اى آلتى که میانه من و خداى من حجاب بوده و از شاه راه هدایت راه مرا زده و گمراهم کرده‏اى.( 2199) و هفتاد سال تمام خون مرا خورده و روى مرا در پیشگاه کمال سیاه کرده‏اى برو معدوم باش.( 2200) پس از آن عرض کرد اى خدائى که بخشش و وفاى تو پایان ندارد بر عمر تلف شده من رحمت آر.( 2201) خداوند عمرى داده که قیمت یک روز آن را کسى نمى‏تواند معین کند.( 2202) عمر خود را صرف کرده همه را زیر و بم دمیدم و چنگ زدم.

پیر خطاب به چنگ می‌گوید‌: ای که هفتاد سال مرا از زندگی حقیقی دور کرده و در حقیقت مرا کشته و خونم را خورده‌ای و در برابر پروردگاری که کمال مطلق است رو سیاه کرده‌ای! عمرم در راه ناحق صرف شد و تمام لحظه‌های زندگی‌ام را در نوازندگی گذراندم. ای خدا! من تحمل این همه لطف را ندارم.

درباره‏ى ارزش عمر آدمى مولانا مى‏گوید: ((تو مپندار که همه اسراف آن باشد که چند در مى بگزاف خرج کنى یا چند خروار گندم بى‏حساب خرج کنى یا میراثى بگزاف مال بسیار بعشرت خرج کند، اسراف بزرگ آنست که عمر عزیز [بى‏هوده صرف کنى‏] که یک ساعت عمر بصد هزار دینار نیابند که الیواقیت تشترى بالمواقیت و المواقیت لا تشترى بالیواقیت چون وقت عمر مهلت دهد یاقوتها و گوهرها بدست توان آوردن اما بصد هزار یواقیت و جواهر، مواقیت عمر نتواند خریدن)).[1]



[1]   - مجالس سبعه، ص 20.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 477 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402103 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]