( 2197)چون بسی بگریست و از حد رفت درد |
|
چنگ را زد بر زمین وخرد کرد |
( 2198)گفت ای بوده حجابم از اله |
|
ای مرا تو راهزن از شاهراه |
( 2199)ای بخورده خون من هفتاد سال |
|
ای ز تو رویم سیه پیش کمال |
( 2200)ای خدای با عطای با وفا |
|
رحم کن بر عمر رفته در جفا |
( 2201)داد حق عمری که هر روزی از آن |
|
کس نداند قیمت آن در جهان |
( 2202)خرج کردم عمر خود را دم به دم |
|
در دمیدم جمله را در زیر و بم |
از حد رفت درد: یعنی تأثرش از حد گذشت.
حجاب: در اصطلاح هر چیزی را گویند که سالک را از ادراک حقیقت باز دارد، حتی عبادت بسیار .
گفت ای بوده حجابم از اله: یعنی پیر به چنگ خود گفت: ای که مانع دیدن حق بوده ای.
خوردن خون: عملى بوده است که جنگاوران از روى خشم و کینه جویى مىکردهاند، بمعنى غم و غصه خوردن مىآید.
ای ز تو رویم سیه: یعنی تو ای چنگ! مرا روسیاه کرده ای.
پیش کمال: یعنی در برابر پروردگاری که کمال مطلق است.
عمر رفته درجفا: یعنی عمری که در راه ناحق مصرف شده است.
در زیر و بم: یعنی در نوازدگی وخوانندگی.
( 2197) گریستن آغاز کرد و پس از آن که گریه زیادى کرده تأثرش از حد گذشت چنگ را بر زمین زده خورد کرد.( 2198) و گفت اى آلتى که میانه من و خداى من حجاب بوده و از شاه راه هدایت راه مرا زده و گمراهم کردهاى.( 2199) و هفتاد سال تمام خون مرا خورده و روى مرا در پیشگاه کمال سیاه کردهاى برو معدوم باش.( 2200) پس از آن عرض کرد اى خدائى که بخشش و وفاى تو پایان ندارد بر عمر تلف شده من رحمت آر.( 2201) خداوند عمرى داده که قیمت یک روز آن را کسى نمىتواند معین کند.( 2202) عمر خود را صرف کرده همه را زیر و بم دمیدم و چنگ زدم.
پیر خطاب به چنگ میگوید: ای که هفتاد سال مرا از زندگی حقیقی دور کرده و در حقیقت مرا کشته و خونم را خوردهای و در برابر پروردگاری که کمال مطلق است رو سیاه کردهای! عمرم در راه ناحق صرف شد و تمام لحظههای زندگیام را در نوازندگی گذراندم. ای خدا! من تحمل این همه لطف را ندارم.
دربارهى ارزش عمر آدمى مولانا مىگوید: ((تو مپندار که همه اسراف آن باشد که چند در مى بگزاف خرج کنى یا چند خروار گندم بىحساب خرج کنى یا میراثى بگزاف مال بسیار بعشرت خرج کند، اسراف بزرگ آنست که عمر عزیز [بىهوده صرف کنى] که یک ساعت عمر بصد هزار دینار نیابند که الیواقیت تشترى بالمواقیت و المواقیت لا تشترى بالیواقیت چون وقت عمر مهلت دهد یاقوتها و گوهرها بدست توان آوردن اما بصد هزار یواقیت و جواهر، مواقیت عمر نتواند خریدن)).[1]
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |