(2376) دید احمد را ابو جهل و بگفت |
|
زشت نقشى کز بنى هاشم شکفت |
(2377) گفت احمد مر و را که راستى |
|
راست گفتى گر چه کار افزاستى |
(2378) دید صدیقش بگفت اى آفتاب |
|
نى ز شرقى نى ز غربى خوش بتاب |
(2379) گفت احمد راست گفتى اى عزیز |
|
اى رهیده تو ز دنیاى نه چیز |
(2380) حاضران گفتند اى صدر الورى |
|
راست گو گفتى دو ضد گو را چرا |
(2381) گفت من آیینهام مصقول دست |
|
ترک و هندو در من آن بیند که هست |
در عنوان این قسمت خلاصهْ کلام این است که: داوری ها عکس العمل های ما به زمینه های درونی وهواها وخواستهای ما مربوط است.
ابوجهل: شهرت ابوالحکم عمرو بن هشام است
بنى هاشم: فرزندان و خاندان هاشم بن عبد مناف، از اشراف قریش و پدر عبد المطلب، نیاى حضرت رسول اکرم (ص).
کار افزا: مایهى درد سر، مشغله آور و گرفتار کننده:
چه سودا مىپزد این دل چه صفرا مىکند این جان چه سر گردان همىدارد ترا این عقل کار افزا
دیوان، ب 783
زین مردم کار افزا زین خانهى پر غوغا عیسى نخورد حلوا کین آخر خر آمد
همان مأخذ، ب 6431
صدّیق: لقب ابوبکر است.
نه چیز: شکل دیگر است از کلمهى (ناچیز) بمعنى بىارزش و اهمیت، معدوم، لا شىء.
صدر الورى: سر آفرینش، بزرگ جهان. تعبیرى است از حضرت خاتم الانبیاء (ص).
مصقول: صیقل زده، صیقلى، پاک و بىزنگ. مردان حق آیینه یی هستند که دست پروردگار آنها را صیقل زده است.
( 2376) ابو جهل حضرت رسول را دید و گفت نقش بدى از بنى هاشم ظهور کرده.( 2377) حضرت فرمود گر چه دید تو برایت تولید زحمت مىکند ولى راست گفتى.( 2378) ابو بکر حضرت را دید و گفت تو آفتابى هستى که نه از شرق و نه از غرب هستى تابان باش و با تابش خود دلها را زنده کن.( 2379) حضرت فرمود اى عزیزى که از دنیاى فانى رهایى یافتهاى سخن براستى گفتى.( 2380) دیگران که حاضر بودند عرض کردند شما دو نفر را که ضد یکدیگر سخن گفتند راستگو خطاب کردید.( 2381) حضرت فرمود من آئینه صیقلى هستم هر کس هر چه هست در من همان را خواهد دید.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |