مولانا تأثیر زن در عواطف مرد را از واقعیت قرآنی میداند به صراحت میگوید که حب شهوت وزن وفرزند ومال را حق درچشم مردم آراسته و زینت بخشیده است. بنابراین معنای بیت این میشود: آن مشتهیات و لذتهایی که خدا برای مردم آراسته است آنها چگونه میتوانند از کمند آن برهند؟ و از آن جهت که هدف از آفرینش زن، آرامش مرد بود، آدم(ع) چگونه میتواند از حوّا ببرد ،زیرا که خداوند میفرماید: اوست خدایی که همهْ شما را از یک تن بیافرید و از او همسرش را بنهاد تا به او آرام گیرد. با توجه به این آیه، نیاز مردان و زنان امری طبیعی میباشد. مولانا ازین آیه استدلال مىکند که نیاز مرد به زن از جمله امور طبیعى و نتیجهى آفرینش ایزدى است و هیچ مردى نمىتواند ازین حکم سر باز زند و بناچار خواستار زن است تا حاجت طبیعى و اجتماعى خود را بر آورد، او میگوید: تأثیرگذاری زن بر مرد آن قدر زیاد است که اگر آن مرد رستمِ زال و یا از حضرت حمزه که شهرهْ صلابت و نیرومندی میباشند، در فرمانپذیری، باز اسیر زن خویش است. پیامبر بزرگوار ـ که همه عالم بنده کلامش هستندـ برای تسکین خود به همسرش عایشه میگفت: با من سخن بگوی ای زیباروی و سرخ چهره.
سپس مولانا رابطهْ مرد و زن را به آب و آتش تشبیه میکند و میگوید: اگر آب بر آتش فرو ریزد بر آن غالب میشود، اما اگر یک عامل دیگرمانند دیگ، واسطهْ این ارتباط باشد، آتش میتواند آبرا بجوشاند و به رقصاند و به هوا بفرستد. زن نیز با استفاده از نیاز مرد میتواند او را به اختیار بگیرد .
استاد فروزانفر در شرح این ابیات می گوید:محققین صوفیه مىگویند که شهوت هر چیزى است که میل نفسانى در آن دخیل باشد خواه مادى یا معنوى پس اگر آن چه به ظاهر طاعت و عبادت است بخواهش نفس کنند، آن نیز شهوت است و سر مست شدن بدان که کارى نیک کردهام، هم ناپسند و از جنس شهوت و کام جویى است زیرا رویت عمل سالک را از خدا سخت بدور مىدارد.
بهر چه بسته شود راهرو حجاب ویست تو خواه مصحف و سجاده گیر و خواه نماز
اینگونه شهوت را (شهوت خفیه) مىگویند و خطر آن را بیشتر و دیر پاى تر از شهوت جسمانى مىشمارند. شهوت جنسى که یکى از شکلهاى ظهور حاجت طبیعى و جسمى است، زنان و مردان را بیک دیگر پیوند مىدهد، ازین پیوند، محبت فرومایهى مادى در وجود مىآید و گاه چنان قوت مىگیرد که مرد یا زن ایفاء شهوت را جز از مورد خاص طلب نمىکنند و در تصور نمىآورند، درین حالت، عشق شهوانى که مرتبهى خسیس و خوار مایهى انواع عشق است بظهور مىرسد، شهوت که اصل ارتباط و پیوند گر جنس مادینه و نرینه است مخلوق حق و ایفاء آن، حکم الهى است، حکمى قاطع و فرمانى نافذ که سر پیچى از آن کار هر کس نیست بنا بر این، مردان به حکم آفرینش مغلوب زنان هستند و زنان نیز خواستار و دلبستهى مرداناند لیکن تعفف و خود دارى در اغلب زنان بموجب عادت و تربیت، موجود است و بدین سبب، مردان در اظهار میل سبقت مىجویند و دنبال زنها را مىگیرند و گاه نیز بر عکس این، خواستارى از سوى زن آغاز مىشود، و در آن صورت، عادت و تربیت، مقهور طبیعت مىگردد، مولانا اغلبیت را در نظر گرفته است، و این معنى مأخوذ است از سخن عمر بن الخطاب که چون آیهى مورد بحث نازل شد چنین گفت: الآن یا رب حین زینتها لنا [فکیف نترکها] (اکنون اى خدا چون شهوتها را تو در چشم ما بر آراستى ما چگونه دست از آن بداریم.)[1]
[1] - تفسیر طبرى، ج 3، ص 123، تبیان طوسى، ج 1، ص 299، تفسیر ابو الفتوح رازى، ج 1، ص 520، کشاف، ج 1، ص 296، تفسیر امام فخر رازى، ج 2، ص 620- 616، تفسیر بیضاوى، ص 69، تفسیر نیشابورى، ج 1، ص 306- 305، لطایف الاشارات از ابو القاسم قشیرى، بیان السعادة، ج 1، ص 137.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |