صراط ایجادى و ایمان ایجابى و ایمان تکوینى،
(2458)موسی و فرعونمعنی را رهی |
|
ظاهرآن ره دارد و این بیرهی |
معنا : حقیقت مطلق و ذات پروردگار است.
رهی : یعنی بنده و فرمانبردار و سالک.
بی رهی:یعنی گمراهی.
موسی و فرعون هر دو فرمانبردار مشیت حقاند و فقط در ظاهر و مطابق میزانهای ما یکی در راه است و دیگری گمراه.
سخن در این است که همهْ کائنات جلوههای گوناگون قدرت حقاند و در هر یک از آنها یکی از صفات و اسمای الهی تجلی میکند.مولانا فرعون و موسی را برای مثال میآورد و پس از این خواهد آمد که فرعون اسیر مشیت خدا بود و حکم قضا دربارهْ او این بود که هنگام روز ادعای خدایی کند و شب هنگام به خدا پناه برد تا ناموس او نشکند و شهرت و قدرت او درهم نریزد، یا ناموس هستی نشکند و آنچه مشیت حق است به اجرا در آید.
این کلام مولانا که هم موسی و هم فرعون، هر دو مؤمن به حق بودند، با مفاد آیات قرآنی و متون دینی سازگار نیست. مگر اینکه بر مشرب صوفیان، ایمان را به دو قسم تقسیم نماییم: یکی ایمان ایجادی که همان حقیقت تکوینیه باشد و دیگری ایمان ایجابی یا حقیقت تشریعیه. به عبارت دیگر، ایمان تکوینی و ایمان تشریعی. منظور از ایمان ایجادی همان انقیاد و متابعت از اصول خلقت و قوانین حاکم بر امور تکوینی است که بر همهْ موجودات از جمله انسان، حکم میراند؛ چنانکه در قرآن کریم آمده است: « قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»:؛گفت: «پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است!»[1]
بنابراین در متابعت از این هدایت تکوینی میان کافر و مؤمن فرقی نیست. پس به این لحاظ میان موسی و فرعون تفاوتی نیست، زیرا هر دو منقاد فرمان تکوینی و ایجادی حضرت حقّند. اما منظور از ایمان ایجابی، همان شرعی است که به صورت ایمان به خدا و پیامبر و شریعت آشکار میگردد. پس مؤمن بودن موسی و فرعون از نوع ایمان ایجادی است، نه ایمان ایجابی و شرعی.
البته میتوان کلام مولانا را به نحو دیگری هم تفسیر کرد و آن اینکه در روز اَلَست و آغاز آفرینش، همه موجودات از جمله موسی و فرعون به وحدانیت حق شهادت دادند:« وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى»: و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهیم!»[2] بنابراین هر دو مؤمناند اما وقتی به عالم خلق و عالم رنگارنگ آمدند، موسی با اختیار و انتخاب از اسارتِ رنگ پرید، ولی فرعون با اراده و انتخاب خود اسیر شهوات و خودبینی و تکبر شد و کوس «انا ربّکم الاعلی» زد.
استاد فروزانفردر تفسیر این بیت می گوید:تشخیص هر کس در امور ذهنى و خارجى، مناسب استعداد طبیعى و کیفیت خلقت اوست تا او را چگونه ساخته باشند، و هیچ کس در چگونگى آفرینش خود مختار نبوده و نیست و نخواهد بود، خواه آن کیفیت را معلول امر الهى یا امور طبیعى فرض کنیم (از قبیل مواریث و ضعف و قوت اسباب جسمانى و احکام محیط که هیچ یک اختیارى نیست) نظر بدین نکته هر کسى در آن راه مىافتد که آفرینش او مقتضى آنست و بنا بر این، در تبعیت از اصول خلقت، میانهى گمراه و آن که در راه است تفاوتى وجود ندارد و هر دو محکوم اصول خلقت، یا فرمان خدا هستند و براهى مىروند که آفریدگار خواسته است و همان راه نسبت بهر یک از آن دو، صراط المستقیم است که صوفیان آن را ((صراط ایجادى)) مىنامند و گاهى از آن به «حقیقت کونیه» تعبیر مىکنند، اختلاف مومن و کافر، بحسب ظاهر شریعت و احکام اصول اجتماع و در مقایسهى فردى با فردى دیگر یا طائفهاى با طایفهى دیگر است، حکمى مستحدث و قیاسى بشرى، نه اصلى و نه یزدانى. بر این نکته مىافزاییم که ابن عربى مطابق اصول خود و با تاویل آیات قرآن کریم بر مسلک خویش، نتیجه گرفته است که فرعون مومن بود و با ایمان مقبول از جهان رفت: فقبضه طاهرا مطهرا لیس فیه شىء من الخبث لانه قبضه عند ایمانه قبل ان یکتسب شیئا من الاثام. (خدا جان فرعون را گرفت در حالى که او از هر پلیدى و پلشتى پاک و پاکیزه بود زیرا جانش را وقتى گرفت که او ایمان آورد و هنوز بگناهى نیالوده بود.)[3]
مقصود ابن عربى آنست که فرعون بر ایمان مصطلح که ایمان شرعى و یا ایجابى است در گذشت، این مطلب مخالف نصوص قرآن کریم است و یکى از مواردى است که علماء شریعت بر ابن عربى اعتراض کردهاند،اما نظر مولانا با ابن عربى تفاوت دارد براى آن که او نظر بواقع و حقیقت امر، موسى و فرعون را در تصرف قدرت و مسخر مشیت ازلى مىشناسد و از این رو میان آن دو، فرقى نمىگذارد و مقصود او «ایمان تکوینى» است یعنى انقیاد امر و فرمان نه ایمان ایجابى یعنى گروش به پیمبرى یا شریعتى. بخاطر بیاورید که اسلام را بمعنى انقیاد مىگیرند. توجیه دیگر آنست که هر یک از موسى و فرعون، مظهر اسمى از اسماء الهى بودند، این، مظهر اسم «هادى» و آن، مرآت اسم «مضل» بود، مرجع همه اسماء متضاد از جلالى و جمالى، ذات حق است بدین جهت هر کسى در حکم اسمى است که جنبه مظهریت آن را دارد و مرجع آن اسم هم ذات الهى است پس باز گشت همه بخداست و اختلافى که فرض مىشود بحسب ظاهر است.
[1] - طه،ایه50
[2] - اعراف،ایه172
[3] - فصوص الحکم، طبع بیروت، ص 201 نیز ص 157 براى تفصیل بیشتر همان کتاب، ص 211- 201، حواشى ابو العلاء عفیفى بر آن، ص 300- 298.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |