عقاید حکماى قدیم در علّت سکون ارض،
(2494) چون حکیمک اعتقادى کرده است |
|
کاسمان بیضه، زمین چون زرده است |
(2495) گفت سائل چون بماند این خاکدان |
|
در میان این محیط آسمان |
(2496) همچو قندیلى معلق در هوا |
|
نى به اسفل مىرود نى بر على |
(2497) آن حکیمش گفت کز جذب سما |
|
از جهات شش بماند اندر هوا |
(2498) چون ز مغناطیس قبه ریخته |
|
در میان ماند آهنى آویخته |
(2499) آن دگر گفت آسمان با صفا |
|
کى کشد در خود زمین تیره را |
(2500) بلکه دفعش مىکند از شش جهات |
|
ز آن بماند اندر میان عاصفات |
در عنوان این قسمت « خَسَرَ الدُّنیا وَالآخرة» ( زیان می کند در دنیا وآخرت، هر دو را از دست می دهد)[1]دربارهْ کسانی که ظواهر امور در اعتقاد آنها به پروردگار اثر می گذارد وهر لحظه ممکن است مؤمن یا کافر شوند.
محیط: یعنی دریای بی کران.
قندیل: یعنی چراغدان یا شمع دان.
ریخته: به قالب زده، مفرغ بمعنى وصفى.
چون ز مغناطیس قبه ریخته: مثل اینکه از مغناطیس کرهاى درست کرده و آهنى در مرکز آن آویخته و در همانجا مانده است.
عاصفات: بادهاى تند و سخت.
( 2494) حکما معتقد شدهاند که آسمان مثل تخم مرغ و زمین چون زرده آن است.( 2495) کسى سؤال کرد که این کره خاک چگونه در محیط آسمان ایستاده.( 2496) و مثل قندیلى معلق مانده نه بالا مىرود و نه پائین. ( 2497) حکیم جواب داد بر اثر جاذبه آسمان که از شش جهت او را جذب کرده در هوا مانده است.( 2498) مثل اینکه از مغناطیس کرهاى درست کرده و آهنى در مرکز آن آویخته و در همانجا مانده است.( 2499) حکیم دیگرى گفت آسمان که عنصر بسیط و صاف است چگونه ممکن است زمین مرکب و تیره را بطرف خود جذب کند.( 2500) نه جذب نمىکند بلکه از شش جهت زمین را دفع مىکند و از اثر این دفع زمین در میانه باقى مانده.
در این ابیات مولانا می گوید: حکما معتقداتشان برپایهْ دلایل ونشانه هایی است که در این جهان می بینند،واز میان اعتقادات حکما بع این نکته اشاره می کند که: حکماى پیشین، معتقد بودند که زمین در وسط آسمانهاى نهگانه قرار دارد و مرکز حجم آن، بر مرکز عالم منطبق است، زمین را ساکن و بىحرکت فرض مىکردند و براى سکون ارض بدو نظر مختلف گرویده بودند، بعضى مىگفتند که افلاک زمین را بنحو مساوى از همه سو بخود مىکشند و جذبش مىکنند و چون نیروى جاذبه از همه سو برابر است، زمین در وسط قرار گرفته و ساکن مانده است، دستهاى دلیل آن را دفع افلاک بنحو متساوى مىپنداشتند، اولى را مثال مىزدند و به بت آهنین که در خانهاى از مغناطیس نهاده بودند و آن بت، بسبب تساوى جذب از شش جهت در هوا معلق و آونگ بود، دومین را تشبیه مىکردند به کفى خاک که در شیشهاى ریزند و آن شیشه را بسرعت تمام بر قطب خود در چرخ آورند که در این حالت آن کف خاک بعلت دفع و طرد مساوى، در وسط شیشه قرار مىگیرد این تمثیل را ابن سینا نیزدر شفا ودیگر مصنّفاتش مىآورد.[2]
[1] - قسمتی از آیهْ 11 سوره حج
[2] - طبیعیات شفا، طبع ایران، ص 189- 188، المباحث المشرقیه، طبع حیدر آباد دکن، ج 2 913- 912، شرح مواقف، طبع آستانه، ج 2، ص 482.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |