دلیل دشوارى شناخت انسان،
(2594) تلخ و شیرین زین نظر ناید پدید |
|
از دریچهى عاقبت دانند دید |
(2595) چشم آخر بین تواند دید راست |
|
چشم آخر بین غرور است و خطاست |
(2596) اى بسا شیرین که چون شکر بود |
|
لیک زهر اندر شکر مضمر بود |
(2597) آن که زیرک تر به بو بشناسدش |
|
و آن دگر چون بر لب و دندان زدش |
(2598) پس لبش ردش کند پیش از گلو |
|
گر چه نعره مىزند شیطان کلوا |
(2599) و آن دگر را در گلو پیدا کند |
|
و آن دگر را در بدن رسوا کند |
(2600) و آن دگر را در حدث سوزش دهد |
|
ذوق آن زخم جگر دوزش دهد |
(2601) و آن دگر را بعد ایام و شهور |
|
و آن دگر را بعد مرگ از قعر گور |
(2602) ور دهندش مهلت اندر قعر گور |
|
لا بد آن پیدا شود یَومَ النُشُور |
چشم آخِر بین: چشم عاقبت بین، چشم غیبى که فریب ظاهر نمىخورد و نظر بر عاقبت دارد. چشم مردان حق است که از دریچهْ عاقبت می نگرند.
چشم آخُر بین: دیدهى حسى و حیوانى که بظاهر فریفته مىشود و مانند ستور در بند علف است. وجز خطا وغرور چشمی ندارند وبا این چشم، حقیقت دیده نمی شود.
مضمر: نهفته، پنهان کرده.
کلوا: بخورید، صیغهى دوم شخص جمع از امر حاضر در زبان عربى.
حدث: مدفوع و افکندهى رودهى انسان.
شهور: جمع شهر بمعنى ماه، جزوى از دوازده جزو سال.
یوم النشور: روز قیامت که مردگان از گور بر مىخیزند و در صحراى محشر پراکنده مىشوند.
( 2594) تلخ و شیرین را با این نظرها نمىتوان دید بلکه آنها را باید از دریچه عاقبت بینى نگریست تا حقیقت آنها مکشوف شود.( 2595) چشم آخر بین مىتواند راستى و حقیقت را ببیند چشمى که آخور ببیند و بظاهر بنگرد خطا دیده و مغرور خواهد شد.( 2596) اى بسا شیرین که در ظاهر چون شکر بوده ولى زهر کشنده در او پنهان است.( 2597) آن که زیرکتر است از دور که کشمکش او را دید مىشناسد که در واقع تلخ است یا شیرین. و دیگرى چون بو کند مىشناسد و آن یکى با لب و دندان امتحان کرده و مىفهمد.() یکى همین که در جلو خود دید بواقع آن پى مىبرد و دیگرى همین که دست زد رد مىکند و مىگوید نمىخواهم.( 2598) لب او پیش از طعم آن را حس کرده و رد مىکند اگر چه شیطان فریاد مىزند که بخورید.( 2599) یکى دیگر همین که بگلویش رسید معلوم مىشود که چیست و آن یکى را وقتى خورد و داخل بدن گردید در آن جا حقیقت معلوم شده و بدیش آشکار مىگردد.( 2600) یکى را در موقع حدث و ادرار سوزش پیدا شده و معلوم مىگردد که بد چیزى خورده و دخلش بد بوده که در موقع خرج بدیش آشکار شده.( 2601) یکى دیگر را بعد روزها و ماهها و دیگرى را بعد از مرگ در قعر گور تنبیه مىکند.( 2602) و اگر در گور هم نشد ناچار در قیامت پیدا خواهد شد.
تا این جا سخن از نیکی وبدی یا ایمان وکفر در درون انسانها بود که این دو جلوهْ گوناگون اگر چه آمیخته می نمایند اما از یکدیگر بسیار جدا هستند.اکنون در این ابیات سخن از این است که چگونه این نیکی وبدیِ درون را باید شناخت؟ مولانا معتقد است مردان حق می توانند از دریچهْ عاقبت اندیشی بنگرند وباچشم آخر بین فریب ظاهر را نمی خورند وبه شخصیت حقیقی انسان دست رسی پیدا کنند.
استاد گرانسنگ فروزانفردر شرح این ابیات می گوید:مردم شناسى و معرفت انسان بنحو کمال، سخت دشوار و یا ناممکن است از آن جهت که از صفات و معانى مختلف ترکیب یافته و یا آن که بسبب عروض فعلیات گوناگون و پی درپی، شخصیت وى همواره در تحول و تغیر است بنا بر این شخصیت حقیقى او مناسب آخرین فعلیتى است که نفس او بدان تحقق مىپذیرد و رقم سعادت یا شقاوت بر پیشانیش مىنهد و از این رو، آدمى را از دریچهى عاقبت باید شناخت، مردم در این شناخت بر تفاوتاند، آنها که نظر باطن بین دارند از مقدمات تحول و تبدل انسان، پایان کار را بحدس صائب در مىیابند، اقوال و اعمال هر کسى از نحوهى تشخص نفسانى و طرز فکرش حکایت مىکند، مثل اینکه ما از هوشمندى و چگونگى و مقدار کوشش اشخاص درجهى موفقیت و کامیابى آنها را حدس مىزنیم و اغلب چنان مىشود و یا بد فرجامى دیگرى را از اهمال و سست رایى او، پیش بینى مىکنیم و غالبا حدس ما راست چنان مىافتد، آنها که بخصائص روحى انسان در نتیجهى آزمایشها و یا بعلت هوش و خردمندى تند و مو شکاف، آشنایى دارند همچنین، کیفیت دگرگونى جان انسانى را از مقدمات، حدس توانند زد زیرا هر صفت و یا تشخص درونى پایهى حصول صفتى است مناسب خود مثل اینکه در ساختمان دیوار و سقف، تناسبى میانهى اجزاى آنها ضرور است بدین جهت مولانا مىگوید که تلخ و شیرین را بچشم دل و نه به چشم حس مىتوان دید. آن گاه بر دشوارى معرفت انسان دلیل مىآورد بدین گونه که بسیارى از مردم بسبب قدرتى که در اعمال ریا و نفاق دارند و یا از آن رو که آدمى از دیگر جانوران هوشمند تر است، بالطبع در اظهار و یا نهفتن افکار و اعمال خود بحکم عقل داورى مىکند و بر حسب مصلحت بعضى را آشکار و بعضى را پنهان مىدارد، همنشینان او بدین سبب در شناخت وى بدرجات مختلف تقسیم مىشوند، بعضى باولین نظر و دیگران در مراحل پیاپى آزمایش مىشناسند، دستهاى از مردم نیز چنان بر کتمان قادراند که در این جهان شناخته نمىشوند و باطنشان در آن جهان متمثل مىگردد، این معنى را به زهرى نهفته در شکر، مثال مىزند که آدمیان آن را بر تفاوت، حس مىکنند، آنها که تیز هوش تراند ببو و دیگر کسان یا بحسب درجات هوش و زیرکى در دهان یا گلو یا در روده یا بوقت برون افکندن تمییز مىدهند، این تفاوت تشخیص از آن جا مىخیزد که مراتب دید و بینش چشم عاقبت بین هم بر صفت قوهى دید حسى و جسمانى اختلاف مىپذیرد. ظاهرا مضمون این ابیات، مستفاد است از حدیث ذیل: «ان لله خلقا یعرفون الناس بالتوسم» (خداى را بندگاناند که مردم را از روى سیما مىشناسند.)[1] مطابق گفتهى بزرگان دین و عقائد مسلمانان، اعمال مردگان، در گور بر آنها عرضه مىشود و دریچهاى از بهشت یا دوزخ بر روى آنها مىگشایند، غزالى درین باره بحثى مفصل کرده و روایات بسیار آورده است، او معتقد است که این مطلب از روى مکاشفات بثبوت رسیده است.[2] ظهور شقاوت و سعادت و محاسبهى اعمال در قیامت از عقاید مسلم و مشهور مسلمانان است، مولانا در بیت (2601، 2602) بدین گفته نظر دارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |