(2706)«قل تعالوا» گفت حق ما را بدآن |
|
تا بود شرم اشکنی ما را نشان |
(2707)شب پران را گر نظر و آلت بُدی |
|
روزشان جولان وخوش حالت بدی |
(2708)گفت چون شاهِ کرم میدان رود |
|
عین هر بیآلتی آلت شود |
(2709)زآن که آلت دعوی است و هستی است |
|
کار، در بیآلتی و پستی است |
قل تعالوا: برگرفته است از آیهى شریفه: قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ (بگو اى پیمبر بسوى من آیید که بر شما خوانم آن چه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده است.) [1]
شرم اشکنی: یعنی شرمنده نشدن.
شب پران : یعنی خُفّاشان، منظور سخن در این بیت این است که هرکسی به انداز? قابلیت خود باید در راه حق گام بردارد.
روزشان جولان وخوش حالت بدی:یعنی خفاش که در نورخورشید نابینا میشود، ناچار شب به پرواز میآید، اما اگر عنایت حق به خفاش، نظر و ابزار دیدن خورشید را عطا کند، در روز هم پرواز خواهد کرد.
کار در بیآلتی و پستی است: یعنی وقتی تو از ابزار و اسبابِ کار، حرف میزنی نشانهْ توجه به زندگی مادی و خویشتن است
پروردگار به پیامبر میفرماید: بگو بیایید تا به شما بگویم آنچه را که پروردگارتان حرام کرده است. مولانا با توجه به قسمت اول آیه «قل تعالوا» میگوید: این کلام خدا اشاره و نشانی است که بندهْ گناهکاری که در راه حق کاری نکرده، باز هم به سوی خدا برود و شرمنده باشد. مولانا میگوید: هرکسی به اندازهْ قابلیت خود باید در راه حق گام بردارد. خفاش که در نورخورشید نابینا میشود، ناچار شب به پرواز میآید، اما اگر عنایت حق به خفاش، نظر و ابزار دیدن خورشید را عطا کند، در روز هم پرواز خواهد کرد. زن در جواب میگوید: به کرم و بزرگواری خلیفه بیندیش. هر چیزی که بر حسب ظاهر، سبب و ابزاری نداشته باشد، خود عین سبب و ابزار میگردد. وقتی تو از ابزار و اسبابِ کار، حرف میزنی نشانهْ توجه به زندگی مادی و خویشتن است. توفیق در راه حق نصیب کسانی است که به اسباب این جهانی نمیاندیشند و خویشتن را به حساب نمیآورند.
مولانا در ابیات پیشین گفته بود که رسیدن به مقام وصل و راه یافتن به حضور معشوق از دو راه میسر است یکى مناسبت و نسبت چنان که میان عاشق و معشوق و خویشاوندان است که وسیلتى است نفسانى و یا طبیعى و بواسطهى آن، دو کس بیک دیگر منجذب مىشوند و اگر آن نباشد راه دوم که چاره جویى و خدمت وتوسل به ابزار سیر وسلوک است تا بوسیلهى آن محبت میان طالب و مطلوب و خادم و مخدوم بحصول پیوندد، بنا بر آن که هر حادثى اعم از درونى و خارجى محتاج است بمقدمات و اسبابى که بدون آنها هرگز در وجود نمىآید اکنون مىگوید راه دیگر اینست که طالب را بخوانند و طلب کنند، راهى که به اسباب و آلات محتاج نیست و کرم محض و بىعلت است، دعوتى است که شرم طالب بىوسیلت را مىشکند تا بىسببى و حیلتى بسوى مطلوب دو اسبه مىتازد و این همانست که از آیهى شریفه مستفاد مىگردد. مىتوان گفت که چاره جویى نمودار سلوک و دعوت نمونهى جذب است در طریق تصوف. نتیجه اینست که اعرابى فقدان نسبت و حیلت و دعوت را عذرى براى درنگ خود در بادیه و نارفتن ببغداد شمرده است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |