امام صادق علیه السلام این دعا را به من داد : «سپاس خدایی را که صاحب حمد است و شایسته و نهایت [عبدالرحمان بن سیابه]
عرشیات
قصه درویش وزنش(72)
جمعه 92 اسفند 16 , ساعت 5:23 عصر  

پیش آمدن نقیبان و دربانان خلیفه از بهر اِکرام اعرابی، وپذیرفتن هدیهْ اورا

(2785)آن عرابی از بیابانِ بعید

 

بردر دارِ الخلا‌فه چون رسید

  (2786)پس نقیبان پیش او باز آمدند

 

بس گلاب لطف بر جیبش زدند

  (2787)حاجت او فهمشان شد بی‏مقال

 

کار ایشان بد عطا پیش ازسؤال

  (2788)پس بدو گفتند یا وجه‌العرب

 

از کجایی، چونی از راه و تعب

  (2789)گفت وجهم، گر مرا وجهی دهید

 

بی‏وجوهم، چون پس پشتم نهید

  (2790)ای که در روتان نشان مهتری

 

فرّتان خوش‌تر ز زرّ جعفری

  (2791)ای که یک دیدارتان دیدارها

 

ای نثار دینتان دینار‌ها

نقیب: به معنای کار گزار قوم، حاجب بارگاه شاهان بوده که عموماً نظم دیدارها و برنامه‏های بارگاه را نیز بر عهده داشته است، مأمور تشریفات در اصطلاح صوفیان هم، یکی از طبقات مردان حق را می‏گویند که در این‌جا این معنا مورد نظر نیست.

نقبا: سیصد تن‏اند از اولیاء الهى متحقق به اسم باطن و مشرف بر باطن مردم. [1]

گلاب لطف بر جیبش زدند:گلاب بر صورت و جامهْ میهمان زدن از سنت‏های میهمان‌نوازی بوده و در اجتماعات مذهبی نیز این کار را مستحب می‏دانسته‏اند و هنوز رایج است.

بی‌مقال یعنی بی‏سخن و بدون گفت‌وگو.

وجه‌العرب : یعنی فرد سرشناس. این خطاب نوعی حرمت به میهمان است. وجه العرب، تعبیرى است که در شعر سنایى نیز آمده است:

            احسنت یا بدر الدجى لبیک یا وجه العرب             اى روى تو خاقان روز وى موى تو سلطان شب‏

دیوان سنایى، ص 63

چو‌نی از رنج و تعب: یعنی با زحمتِ راه و سفر چگونه‌ای‌؟ خسته نباشی.

زر جعفرى: «طلاى خالص منسوب بجعفر نامى که کیمیاگر بوده است و بعضى گویند پیش از جعفر برمکى زر قلب سکه مى‏کردند، چون او وزیر شد حکم فرمود طلا را خالص کردند و سکه زدند و بدو منسوب شد.»[2]

() اکنون سوى قصه اعرابى باز گشته و راز عجیب آن را بیان مى‏کنم‏. ( 2785) مرد عرب چون از بادیه بدر دار الخلافة رسید.( 2786) نقیبان خلیفه پیش آمده با او ملاطفت و مهربانى آغاز کردند.( 2787) بدون اینکه او سخنى بگوید حاجت او را دریافتند و آنها مأمور بودند که پیش از سؤال حاجت هر حاجتمندى را بر آورند.( 2788) باو گفتند اى اعرابى محترم از کجا مى‏آیى و از خستگى راه حالت چون است.( 2789) گفت بلى من محترمم اگر احترام بمن ببخشید و بى‏احترامم اگر مرا عقب زده و اعتنا نکنید.( 2790) اى کسانى که در چهره شما نشان بزرگى آشکارا دیده مى‏شود و شکوه و جلوه شما چون زر خالص درخشان است.( 2791) اى کسانى که یک دیدار شما ارزش دیدارها دارد دینارها نثار دیده شما باد.

مرد عرب گفت: اگر توجهی به من بکنید، وجه‌العرب خواهم شد، وگرنه هیچم. مرد شروع می‏کند به تمجید کردن: شکوه و جلال شما از زر جعفری (سکه‏های طلایی) بیشتر است که بر آنها نام جعفر برمکی حک شده بود. یک دیدار شما به اندازه دیدار بسیاری از عزیزان ارزش دارد و شایسته است که انسان همهْ دینار‏ها و دارایی‌های خود را در راه و آیین شما نثار کند.



[1]   - تاج العروس، در ذیل: نقب، فرهنگ نظام در ذیل: نقیب، اصطلاحات الصوفیة، در ذیل: نقباء.

[2]   - برهان قاطع، آنندراج.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 501 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401613 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]