(2792)ای همه ینظر بنور الله شده |
|
بهر بخشش از برِ شه آمده |
(2793)تا زنید آن کیمیاهای نظر |
|
برسر مسهای اشخاص بشر |
(2794)من غریبم، از بیان آمدم |
|
بر امید لطف سلطان آمدم |
(2795)بوی لطف او بیانها گرفت |
|
ذرّههای ریگ هم جانها گرفت |
(2796)تا بدین جا بهر دینار آمدم |
|
چون رسیدم، مستِ دیدار آمدم |
(2797)بهر نان شخصی سوی نانبا دوید |
|
دادجان، چون حسن نانبا را بدید |
(2798)بهر فُرجه شد یکی تا گلستان |
|
فُرج? او شد جمال باغبان |
ینظر بنور الله: اشاره به این حدیث است که: ازآگاهی مومن برحذر باشید، نگاه کنید به توضیح، ب1341
از برِ شه آمده: یعنی ازطرف شاه به استقبال من آمده اید.
آن کیمیاهای نظر: یعنی توجه خود افراد بشر، از جمله مرا، از پستی و بیچیزی برهانید.
برسر مسهای اشخاص بشر: یعنی آمده اید تا مسهای وجود اشخاص را به زرّ تبدیل کنید، وافراد بی چیز را از پستی و بیچیزی برهانید.
ذرّههای ریگ هم جانها گرفت: یعنی شاهی که ذرّههای ریگ بیابان هم از الطاف او جان گرفتهاند و میخواهند به امید برخورداری از لطف ملوکانه، خود را به بارگاه سلطان برسانند.
چون رسیدم مست دیدار آمدم: مطلب بسیار مهمی را مطرح میکند و آن اینکه بسیاری از اوقات ما هدفی که در پی آن هستیم از نظر میافتد، زیرا مطلوب بهتری ما را به سوی خود میکشاند، یعنی دائم هدفهای بشری در حال تغییر و تبدیل و دگرگونی است. علاوه بر آن انگیزههای ما نیز دائم در حال تحول و دگرگونی است. انسان به لحاظ حس مطلوبگرایی که در وجودش هست همواره در جستوجوی مطلوب بهتر و والاتر میباشد. اگر چه ممکن است در مصادیق، اشتباه و خطایی رخ بدهد. مولانا برای تشریح همین مطلب مثالهایی را ذکر میکند: کسی که برای گرفتن نان به دکان میرود، ولی همین که زیبایی نانوا را میبیند عاشق او میشود و نان را فراموش میکند. مثال دیگر: کسی برای تفریح به گلستان میرود ولی جمال باغبان، او را از سیر و سیاحت باز میدارد و تفرج او زیبایی باغبان میشود.
نانبا: نانوا که نان مىپزد و مىفروشد.
فرجه: تفرج.گل گشت.
( 2792) اى که با نور خداوندى مىنگرید و از جانب حق براى بخشش آمدهاید. ( 2793) تا کیمیاى نظر خود را بمس وجود افراد بشر بزنید.( 2794) من غریبم و از بیابان بامید لطف سلطان آمدهام ( 2795) بوى الطاف او بیابانها را فرا گرفته و بر اثر آن ذرات ریگ بیابان هم جان گرفته است.( 2796) من تا اینجا براى دینار آمده بودم ولى وقتى رسیدم اکنون مست دیدارم.( 2797) شخصى براى نان نزد نانوا رفت ولى وقتى حسن او را دید در مقابلش جان داد.( 2798) کسى براى تفرج بباغ رفت ولى تفریح و تفرج او دیدار جمال باغبان گردید.
ای کسانی که با نور خدا به جهان مینگرید و از پیشگاه شاه وجود، برای بخشش و افاضه به نیازمندان آمدهاید، شما به نور خدا مینگرید و نیاز مرا میدانید و به استقبال من آمدهاید تا با کیمیای نظر و توجه خود افراد بشر، از جمله مرا، از پستی و بیچیزی برهانید و مس وجود مرا زر کنید. من غریبم و به امید دریافت الطاف شاهِ وجود آمدهام. شاهی که ذرّههای ریگ بیابان هم از الطاف او جان گرفتهاند و میخواهند به امید برخورداری از لطف ملوکانه، خود را به بارگاه سلطان برسانند. من تا اینجا به خاطر دینار آمدم، ولی همین که به بارگاه رسیدم، مست دیدار حقیقت شدم.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |