فرمان خدا را بر پا ندارد جز کسى که در حق مدارا نکند و خود را خوار نسازد و پى طمعها نتازد . [نهج البلاغه]
عرشیات
قصه درویش وزنش(77)
جمعه 92 اسفند 16 , ساعت 5:40 عصر  

دربیان آن که: عاشق دنیا بر مثال عاشق دیواری است که براو

تاب آفتاب زند، وجهد وجهاد نکرد تا فهم کند که آن تاب و

رونق از دیوار نیست، از قرص آفتاب است درآسمان چهارم،

لاجرم کلی دل بر دیوار نهاد، چون پرتو آفتاب به آفتاب پیوست

او محروم ماند ابداً« وَحِیلَ بَینَهُم وَبَینَ مایَشتَهُون»

عشق بکُل و عشق بجزو، تفاوت عشق بمطلق و مقیّد و بیان اینکه عشق بمقیّد عشق بمطلق نیست،

(2813) عاشقان کل نه این عشاق جزو            

 

ماند از کل آن که شد مشتاق جزو

(2814)چون که جزوى عاشق جزوى شود             

 

زود معشوقش به کل خود رود

(2815) ریش گاو بنده‏ى غیر آمد او            

 

غرقه شد کف در ضعیفى در زد او

(2816) نیست حاکم تا کند تیمار او            

 

کار خواجه‏ى خود کند یا کار او

 کل: در اصطلاح منطقیان و فیلسوفان مجموع چند چیز است که با یکدیگر ترکیب شوند و هر یک از آنها را جزو مى‏گویند و در تعبیرات صوفیان، وجود مطلق و یا ذات حق است در مرتبه‏ى واحدیت و به اعتبار جامعیت صفات. و به اعتبار دیگر حق تعالى کل و تمام آفرینش است بمناسبت آن که هر یک از مراتب خلقت، مظهرى از مظاهر او هستند و تمامت آفرینش، ظهور اوست بنحو کمال و تمام.

 جزو: وجود مقید و وجود متعین است. [1]

عاشق کل: کسى است که خدا را دوست دارد و یا بر همه اجزاى جهان و تمام عالم از گویا و ناگویا عشق مى‏ورزد که آن نیز عشق بحق است به اعتبار آن که خدا را جز در همین مظاهر نتوان جست . سعدى بدین مناسبت مى‏گوید[2]:

            بجهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست             عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست‏

عاشق جزو: کسى که بیک چیز یا یک شخص و یا جنسى بخصوص دل مى‏بندد و از فوائد وجود و ذوق جمال و زیبایى سائر اشیا محروم و بى‏نصیب مى‏ماند.

   ریش گاو : نادان و خام طمع ، مسخره،کسی که امید بقا، در چیزى مى‏بندد که زوال، صفت ذاتى اوست و بقاى او بغیر خود است و بناچار روزى فنا مى‏پذیرد و بکل خویش باز مى‏گردد،

خواجهْ او:منظور خداست.

( 2813) عاشق حقیقى عاشقان کل هستند نه این عشاق جزء آن که مشتاق جزء گردید از کل محروم ماند.( 2814) وقتى جزئى عاشق جزئى بشود طولى نمى‏کشد که معشوقش که جزء بوده بکل خود مى‏پیوندد.( 2815) چنین کس احمق شده و به بنده غیر متوسل گردیده و غریقى است که براى نجات خود بهر گیاه ضعیفى متوسل مى‏گردد.( 2816) معشوقش نمى‏تواند او را نوازش کند زیرا او بنده است بنده کار او را بکند یا کار خواجه و مولاى خود را.

قسمت آخر عنوان از آیهْ 54 سورهْ سباء است، که درآن پس ازاشاره به کافران ونسبت هایی که به پیامبر خدا می دادند، پروردگار می فرماید: اینها هنگامی باز می گردند که دیگر جای توبه نیست...« وَحِیلَ بَینَهُم وَبَینَ مایَشتَهُون» « ومیان آنها وآنچه می خواهند جدایی افتاده است...»

پیش ازاین ابیات، مولانا از عشقْ بی غرض وگردش جسم وجان عاشقان سخن گفت که درآن هیچ طمع آب ونان نیست. اکنون می گوید: که کدام عاشقان؟ عاشقانِ کل.نه عاشقان جزو ،چرا ؟ چون کسی که عاشق جزو می شود از کل بازمی ماند، زیرا به مصداق« انّا لله وانّا الیه راجعون» معشوق او نیز به کل که حق باشد باز می گردد، بنابراین عاشق جزو نه معشوق جزوی خود را دارد ونه پروردگار را.



[1]   - تعریفات جرجانى، اصطلاحات الصوفیة، کشاف اصطلاحات الفنون، در ذیل: کل.

[2]   - غزلیات سعدى، ص 118

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 167 بازدید
بازدید دیروز: 436 بازدید
بازدید کل: 1405656 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]