از اخلاق نادان، پاسخ دادن پیش از شنیدن است . [امام صادق علیه السلام]
عرشیات
قصه درویش وزنش(85)
جمعه 92 اسفند 16 , ساعت 6:23 عصر  

پی رزق وروزی رفتن   

  (2891)آن عرب را، بینوایی می‏کشید

 

تا بدان در گاه وآن دولت رسید

  (2892)در حکایت گفته ایم احسان شاه

 

در حقِ آن بینوای بی‏پناه

بینوایی می‏کشید: یعنی بى‏نوایى و فقر اعرابى، موجب آن شد که بطلب رزق از بادیه به شهر آید.

( 2891) بى‏نوایى بود که آن عرب را بدرگاه خلیفه کشیده بدولت رسانید.( 2892) ما بعنوان حکایت احسان شاه را در باره آن بى‏نوا گفتیم.

این دو بیت درحقیقت نتیجه‏ى ابیات پیشین است یعنى چنانک سگ گرسنه پى صاحب خود مى‏رود و دنبال قوت مى‏گردد همچنان بى‏نوایى و فقر اعرابى، موجب آن شد که بطلب رزق از بادیه به شهر آید و از انعام خلیفه بهره‏مند گردد پس نفس نباید بتمام مراد خود برسد و کامهاى خویش را بیابد بلکه باید ضعیف و محتاج باشد تا فرمان روح قدسى را بپذیرد و بدولت جاوید رسد.

کلام ظهور شخصیّت متکلّم است،

اهمیت باطن نگری

(2893)هر چه گوید مرد عاشق، بوی عشق

 

از دهانش می‌جهد در کوی عشق

(2894)گر بگوید فقه، فقر آید همه

 

بوی فقر آید از آن خوش دمدمه

(2895)ور بگوید کفر، دارد بوی دین

 

آید از گفت شکش بوی یقین

(2896)کفّ کژ، کز بحر صدقی خاسته‌ است

 

اصل صاف آن فرع را آراسته ا‌ست

(2897)آن کفش را صافی و محقوق دان

 

همچو دشنام لب معشوق دان

(2898)گشته آن دشنام نا‌مطلوب او

 

خوش، ز بهر عارض محبوب او

(2899)گر بگوید کژ، نماید راستی

 

ای کژی که راست را آراستی

(2900)از شکر گر شکل نانی می‌پزی

 

طعم قند آید نه نان، چون می‌مزی

هر چه گوید مرد عاشق: یعنی بطور یقین کلام، نازله متکلم است بدین معنى که تجلى و نمایش روح و حدود شخصیت معنوى اوست، لفظ، قالب معنى است که در آن نمودار مى‏شود، معنى هیاتى است که بر فکر و خیال عارض مى‏گردد، فکر و خیال هر کسى مناسب کیفیات نفسى و حالات قلبى اوست و از این رو شخصیت هر کسى در گفته‏ى او پنهان و بتعبیر دیگر آشکار مى‏گردد و بنا بر این، سخن مرد عاشق، عشق و اشتیاق را جلوه مى‏دهد و هر چه بگوید از آن، بوى عشق مى‏جهد.

ور بگوید کفر، دارد بوی دین:یعنی سخن کفر‌آمیز مرد حق همانند کفی است روی دریای صاف و زلال که زیر این ظاهر و کف، باطن پاک عاشق حق نهفته است.

کفّ کژ، کز بحر صدقی خاسته‌ است: یعنی کف از دریاست اگر چه به ظاهر کج به نظر برسد، زیرا گوهر و اصل این کف‌های کج، آب صاف دریاست.

محقوق: اسم مفعول است از: حققت الامر. یعنى آن کار را تحقیق کردم و بدان متیقن شدم، بمعنى واجب کردن نیز مى‏آید. ممکن است بمعنى حقیق و سزاوار فرض شود، از: حق بکذا. که در عربى بصورت مجهول استعمال مى‏شود.[1]

عارض: چنین است در نسخه‏ى موزه‏ى قونیه، با علامت فتحه بالاى را. بر این ضبط، نظیر: کافر، مجاور، کاهل- خواهد بود.

مزیدن: مزه کردن، مکیدن.

 ( 2893) مرد عاشق هر چه بگوید در کوى عشق بوى عشق از دهانش مى‏جهد.( 2894) اگر کلمه فقه بگوید بوى فقر از دهان او استشمام شده.( 2895) و اگر کفر بگوید رایحه دین و اگر کلمه شک ادا کند بوى یقین از آن استشمام مى‏شود. ( 2896) اگر کج بگوید راست را نمایش مى‏دهد و کجى است که راستى را مجسم مى‏کند.( 2897) کف کج که از دریاى صاف برخاسته همان اصل صاف است که آن فرع را بوجود آورده.( 2898) یقین بدان که آن کف هم صاف و راست است و چون دشنامى است که از لب معشوق شنیده شود.( 2899) این دشنام که از هر لبى نامطلوب است چهره زیبا و محبوب معشوق آن را مطلوب و مطبوع مى‏کند.( 2900) واضح است اگر از شکر شبیه نان درست کنند در ذائقه طعم شکر خواهد داشت.

 

در این ابیات جانِ کلامِ مولانا این است که در شناخت هر چیز نباید به ظاهر اکتفا کرد، بلکه باید با دقّت به باطن نگریست؛ در شناخت مردان حق نیز باید به باطن اندیشه‌ای که در زیر سخن آنهاست توجه کرد. زیرا مرد عاشق و واصل به حق، هر چه گوید از دهانش بوی عشق می‌جهد و تمامی کارها‌یش نشانی از عشق الهی دارد؛ حتّی اگر از فقه که علم به احکام شرع و تکالیف ظاهری است‌، سخن گوید باز رنگ و بوی عشق و فقر الی‌الله از کلامش استشمام می‌شود. مولانا می‌گوید: مرد حق اگر سخنی بگوید که در نظر عوام، کفر باشد‌، باز سخن شک‌آمیز او یک حرکت ذهنی به سوی یقین و ایمان به حق ایجاد می‌کند. سخن کفر‌آمیز مرد حق همانند کفی است روی دریای صاف و زلال که زیر این ظاهر و کف، باطن پاک عاشق حق نهفته است. از طرف دیگر کف از دریاست اگر چه به ظاهر کج به نظر برسد، زیرا گوهر و اصل این کف‌های کج، آب صاف دریاست. تو باید کلام نا‌معقول مرد عاشق را صاف‌ و مقبول بدانی. سخنان ظاهر فریب مرد عشق همانند دشنام معشوق است که به مذاق عاشق خوش می‌آید، زیرا کژی سخن معشوق از سخن راست دیگری، دل‌نشین‌تر و خوش آیند‌تر است. برای مثال؛ سخن عاشق مانند قرص نانی است که از شکر پخته شده باشد و به ظاهر شکل نان معمولی را دارد ولی همین که آنرا مزه کنی، طعم قند و شیرینی می‌دهد.

مولانا از حکایت اعرابى، کالبدى شگفت ساخت و آن را به معانى و معارف یقینى و صوفیانه آکنده کرد و بجدال عقل و نفس توجیه نمود، خلیفه را با صفات اولیا آرایش داد، دجله را نمودارى از علم بى‏پایان حق فرض کرد، این ابیات مانند توجیه و یا استدلالى است براى این شگفت کارى.



[1]   - محیط المحیط. در ذیل: حقق.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 532 بازدید
بازدید دیروز: 528 بازدید
بازدید کل: 1400966 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]