پرخوری حجاب تیز فهمی است . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
قصه درویش وزنش(88)
جمعه 92 اسفند 16 , ساعت 6:27 عصر  

انسان مخلوطى از نیکى و بدى است،

(2916)عقل را شُو‌دان و زن این نفس و طمع

 

این دو ظلمانی و منکر، عقل شمع

  (2917)بشنو اکنون اصل انکار از چه خاست

 

زآن که کل را گونه گونه جزء هاست

  (2918)جزء کلّ، نی جزء‏ها نسبت به کل

 

نی چو بوی گل که باشد جزء گل

  (2919)لطف سبزه جزء لطف گل بود

 

بانگ قمری جزء آن بلبل بود

  (2920)گر شوم مشغول اشکال وجواب

 

تشنگان را کی توان داد آب

عقل را شُو‌دان: یعنی عقل باید هم‌چون مردِ خانواده، نفس و هوای نفسانی را در اختیار بگیرد و در خدمت سیرالی‌الله درآورد.

این دو: یعنی نفس و طمع.

این دو ظلمانی و منکر، عقل شمع: یعنی البته نفس در برابر این عقل خداجو، حالت انکار و مقاومت دارد.

بشنو اکنون اصل انکار از چه خاست: یعنی ریشهْ این انکار و تضاد میان نفس و عقل و یا میان اجزاء شخصیت انسان در این است که کل هستی ما و کل هستی عالم از اجزای گوناگون ترکیب یافته است که اقتضای این گوناگونی، تضاد و انکار است.

جزء کلّ، نی جزء‏ها نسبت به کل: یعنی باید توجه داشت که نفس و عقل و اجزای دیگر شخصیتی انسان، اجزائی هستند که روی هم کل شخصیت انسان را می‏سازند.

 نی چو بوی گل که باشد جزء گل: یعنی چنان که گل نیز گلبرگ، کاس‌برگ، ساقه، برگ و ریشه دارد و در کنار این اجزاء بوی گل هم جزء آن است و مجموع آنها را گل می‏گوییم. نتیجه این‌که این اجزای متضاد همه باهم و هر یک به جای خویش نیکوست. گوناگونی اجزای خلقت و یگانگی آنها در کل هستی، از الف تا یاء (از اول تا آخر) همه مثل حروف الفبا هستند، که هر یک در ظاهر شکلی دارد، اما در بیان و نگارش همراه یک‌دیگر وظیفه‌ای را انجام می‏دهند و یک «کل»اند. اجزای هستی و از جمله اجزای شخصیتی انسان نیز چنین است. ، ازین معنى تعبیر مى‏کند به «جز و کل».

لطف سبزه جزء لطف گل بود: یعنی به عنوان مثال هر گاه ما بباغى و چمن زارى رویم که در آن جا سبزه‏ها دمیده و گلها شکفته باشند و قمریان و بلبلان به آواز خوش نغمه سرایى کنند حالتى از لطف روح و ذوق جان در ما پدید مى‏گردد که مجموع آنها در حصول آن، اشتراک دارند و نتوان گفت که این جزو از ذوق منوط به سبزه و این دیگر زاده‏ى گل و آواز قمرى یا بلبل است.

گر شوم مشغول اشکال وجواب: روح لطیف مولانا از ایراد‏های بی‏مبنا و از قال و قیل‏های بی‌حاصل، زود ملول می‏شود و می‏گوید: تا کی مشغول کسانی گردم که به هر سخنی اشکال می‏گیرند و دلیل می‏جویند. وظیفهْ من پاسخ‌گویی به این اشکالات بی‏اساس نیست، بلکه وظیفه من سیراب نمودن روح‌هایی است که تشنهْ حقایق آن جهانی است.

( 2916) عقل را شوهر و زن را نفس و طمع فرض کن نفس و طمع ظلمانى و تاریک و منکر بوده و عقل بمنزله شمع است.( 2917) اکنون متوجه باش که انکار از کجا پیدا شده و علت پیدایش انکار این است که کل جزءهاى مختلف دارد.( 2918) که هر جزئى مغایر با جزء دیگر و مغایر با کل است جزء نسبت بکل همیشه چنین نیست که مثل بوى گل نسبت بگل باشد و با او سنخیت کامل داشته باشد.( 2919) بلى لطف سبزه جزء لطافت گل و نغمات قمرى جزء این مرغ خوش الحان است اینها با کل خود سنخیت داشته و منکر کل خود نیستند.( 2920) اگر در اینجا بخواهم در رد اشکالات بحث کنم از مقصود اصلى باز مى‏مانم و تشنگان حقیقت را نتوانم سیراب نمود.

سالک اشکال تراشى نمى‏کند،

(2921)گر تو اشکالی به کلّی و حرَج

 

صبر کن الصبر مفتاح الفرَج

  (2922)احتما کن، احتما ز اندیشه‌ها

 

فکر، شیر و گور و دل‌ها بیشه‌ها

(2923)احتما‌ها بر دوا‌ها سرور است

 

زآن که خاریدن فزونی‌گر است

(2924)احتما اصل دوا آمد یقین

 

احتما کن، قوّت جانت ببین

(2925)قابل این گفته‌ها شو، گوش وار

 

تا که از زر سازمت من گوشوار

(2926)حلقه در گوش مه زرگر شوی

 

تا به ماه و تا ثریا بر‌شوی

احتما: یعنی پرهیز از آن‌چه زیان دارد. پرهیز غذایى، خود دارى از فکر غلط و تباه، در تعبیر مولانا. در حدیث آمده است که «الحمیة رأس الدّواء و المعدة بیت الدّاء؛ پرهیز اولین درمان است و معده (به‌طور کلی خوردن) منشأ بیماری‌ها‌ست»[1].

خاریدن: منظور همین اندیشه های شک آمیز است.

گر: بیمارى جرب. بیماری است که درپوست حیوان یا انسان پدید می آید وجای آن خارش دارد اما خاریدن آن را شدیدتر می کند.

حلقه در گوش: مجازا، فرمانبردار و مطیع مانند بردگان و غلامان، در روزگار قدیم بگوش غلامان حلقه‏ى زرین و سیمین و یا آهنین مى‏افکندند و آن را (حلقه‏ى غلامى) مى‏گفتند، بعضى هم بودند که خود را غلام یکى از ائمه‏ى دین مى‏خواندند و بعلامت آن، حلقه‏اى در گوش مى‏انداختند.

مه زرگر: یعنی بزرگی که می‌تواند از مس وجود مرید، زر بسازد.

 دراین ابیات مولانا ترجیح می دهد که با یاران ومریدان هم دل خود سخن بگوید، نه با کسانی که به هرسخنی اشکال وایراد می گیرند ودلیل می جویند. مولانا به مریدان توصیه می‌کند که اگر تمام وجود تو را اشکال و تردید گرفته و احساس دشواری و تنگی (حرج) می‏کنی، صبر کن، که صبر کلید گشایش است. او معتقد است افکار و خواطر بعضى انسانها قوى و صیاد دیگر فکرها و پاره‏اى ضعیف و تابع فکرهاى دیگر و منبعث از آنها هستند. دسته‏ى نخستین را به شیر و دسته‏ى دوم را به گورخر تشبیه مى‏فرماید، دل مانند بیشه‏اى است که این اندیشه‏هاى قوى و ضعیف در آن جولان مى‏کنند، تا دل از اندیشه‏هاى تقلیدى و تلقینى پاک نشود، فکر و خاطر خوب و معانى غیبى در آن نمى‏تابد و حریت باطنى نصیب سالک نمى‏گردد پس راهرو حق جوى آزادى طلب باید عرصه‏ى دل را پاک کند و از اندیشه تباه بشوید و گوش بر سخن پیر که زرگر صنع و صباغ جان است بگمارد تا بمرتبه‏ى کشف نائل آید.

پس برای نجات از شک و تردید‌ و از اندیشه‌های شک‌آمیز، بهترین دارو، پرهیز کردن و پیروی از نظر مردان حق است‌. اومی گوید: دل یا ذهن شما مانند بیشه‌ای است که در آن اندیشه‌های گوناگون نیک و بد، چون شیر و گور در جولان‌اند. اندیشه‌ها مانند بیماری‌‌گر (جرب) است که در پوست انسان ایجاد می‌شود و باعث خارش می‌‌شود اما خاراندن آن را بدتر می‌کند‌، پس بهترین چاره پرهیز از خاراندن است. مولانا می‌گوید: حرف‌های مرا بپذیر تا گوش تو مثل گوشواره زرین خوش‌آیند باشد. اگر از من و یا از مردان حق و مر‌شد طریقت اطاعت کنی به مراتب کمال خواهی رسید.



[1]   - احادیث مثنوی،ص 30


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 115 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401227 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]