(2972) گفت پیغمبر على را کاى على | شیر حقى پهلوانى پر دلى | |
(2973) لیک بر شیرى مکن هم اعتماد | اندر آ در سایهى نخل امید | |
(2974) اندر آ در سایهى آن عاقلى | کش نداند برد از ره ناقلى | |
(2975) ظل او اندر زمین چون کوه قاف | روح او سیمرغ بس عالى طواف | |
(2976) گر بگویم تا قیامت نعت او | هیچ آن را مقطع و غایت مجو | |
(2977) در بشر رو پوش کرده ست آفتاب | فهم کن و الله اعلم بالصواب |
شیر حق: شیر خدا، ترجمه گونهاى است از (اسد اللَّه) که جزو القاب حضرت مولاى متقیان على (ع) است که وى را بسبب دلیرى و شجاعت بىنظیر بدین عنوان و گاهى (اسد اللَّه الغالب) مىخوانند.[1] در نظر مولانا (شیر حق) کسى است که در میدان مجاهدت و خلاف نفس و هواى نفسانى جان باز و دلیر باشد و از اظهار حقیقت بیم نکند و در اجراى احکام هراس بدل راه ندهد و شجاعت او از قدرت حق منبعث باشد نه از نیروى غضب و خشم مانند دلاورى و یلى پهلوانان حس که ناشى از قوهى غضبى و محرک آن حس انتقام و غلبهى خصمان و هماوردان است، مىفرماید:
گفت من تیغ از پى حق مىزنم بندهى حقم نه مأمور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گوا
ما رمیت إذ رمیتم در حراب من چو تیغم و آن زننده آفتاب
رخ خود را من ز ره بر داشتم غیر حق را من عدم انگاشتم
مثنوى، ج 1، ب 3787 ببعد
راستى که على در همه احوال چنین بود و چنین زیست و سیرهى او در حیات رسول (ص) و پس از رحلت وى و هم بوقت خلافت ظاهر هم بدین سان بود صلوات اللَّه علیه.
اعتماد: اعتمید، بخوانید که اماله شدهى اعتماد است و در نسخهى موزهى قونیه و چاپ لیدن کلمات مماله بدین گونه نوشته مىشود.
ناقل: جا بجا کنندهى چیزى، مجازا آن چه سبب تغیر و میل و انحراف باطن از حق گردد. ولی ظاهراً منظور مولانا کسی است که با نقل معلومات واخبارِ محدودی می خواهد تمام مسائل را حل کند واهل اندیشه وتعقل نیست.
کوه قاف: کوهى افسانه یی است با فاصلهى اندک از آسمان و یا چسبیده بدان و بنا بر این، بسیار بلند و ببالا بر کشیده است و سایهاى بس دراز و سنگین دارد.
عالى طواف: بلند پرواز.
مقطع: نهایت جسم و آن جا که ابعاد آن بریده مىشود و سپرى مىگردد، پایان و آخر.
( 2972) پیغمبر خدا به على علیه السلام فرمود اى على تو شیر خدا بوده و پهلوان شجاعى هستى.( 2973) ولى اعتماد خود را بشجاعت و پهلوانى خود قرار نده بلکه خود را در سایه یک نخل امیدى قرار ده.( 2974) در سایه آن عاقلى قرار گیر که هیچ کس او را نتواند از راه بیرون برد.( 2975) او کسیست که سایهاش در زمین چون کوه قاف استوار و محکم است و روحش چون سیمرغ مراتب عالیه را طواف مىکند.( 2976) اگر تا قیامت وصف او را بگویم تمام شدنى نیست.( 2977) همین قدر مىگویم که آفتاب در حجاب بشریت پنهان شده است بفهم و تصریح بیش از این جایز نیست.
این ابیات، تفسیر حدیث ذیل است: «یا عَلىُّ إِذا تَقَرَّبَ النّاسُ اِلى خالِقِهِم فِى اَبوابِ البِّرِّ فَتَقَرَّب إِلیهِ بِانواعِ العَقلِ، تَسبِقُهُم بِالدَّرجاتِ وَ الزُّلفى عِندَ النّاسِ وَ عِندَ اللَّهِ فِى الآخرة». (اى على چون مردم به آفریدگار خود از راههاى نیکو کارى تقرب جویند، تو از راههاى گوناگون عقل و دانایى نزدیکى جوى تا از ایشان بپایه و نزدیکى پیش تر آیى در نزد مردم بدین جهان و در پیشگاه خداى تعالى بدان جهان.)[2]
مولانا از مقام معنوی واستواری مردان حق سخن می گوید، اوبر این باور است که سایهْ مردان حق همانند کوه افسانه یی قاف، چنان بلند است که آسمان روی آن قرارگرفته(!) وبه تکام زمین گسترده است. وروح مردان حق مانند سیمرغ درمراتب بالای آسمان در پرواز وبه تعبیر دیگر با ملکوت ولاهوت در ارتباط است . براستی چنین مردانی توصیف ناپذیر اند، مرد حق آفتابی است که خود را درظاهرِ یک بشر پنهان کرده است،تو خود باید بفهمی، بیان آن دشوار است خدا بهتر می داند. مولانا می گوید:انسان هر قدر قوى و نیرومند باشد از حیله سازى هواى نفسانى در امان نیست، راه حق باریک و خطر آمیز است، توسل به همراهی پیران شرط احتیاط و دور اندیشی است از آن جهت که پیر از هوى و هوس پاک است، کار بد نمىکند و اندیشهى ناصواب بر دلش نمىگذرد، کسى که در صحبت او روز مىگذارد بالطبع و بر اثر همنشینى و شهود احوال وى چنان مىشود که بکار کرد و یا خاطر نفسانى دیرتر و کم تر مىگراید زیرا محرکات درونى از امور بیرونی مدد مىگیرند و در هیجان مىآیند و چون سالک همه عمل حق و صواب بیند و حس بد اندیشى در همنشین خود نکند بناچار فکر تباه و خواطر پلید ضمیرش نمىگردد اما این همنشین باید که از تصرف هر گونه محرکى خواه تلقینى یا تقلیدى و هر خاطرى نفس آلود بر کنار و ثباتى چون کوه قاف و پروازى به بلندای سیمرغ داشته باشد تا سایه بر سر سالک گسترد، سایهاى بلند و دیر پاى. پیرى که داراى این صفات است از خود فانى و بحق باقى است، مظهر حق است، و صورت بشرى او، رو پوش و نقابى است که بر چهرهى آفتاب حقیقت افکندهاند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |