(2978) یا على از جملهى طاعات راه |
|
بر گزین تو سایهى خاص آله |
(2979)هرکسی در طاعتی بگریختن |
|
خویشتن را مخلصی انگیختند |
(2980)تو برو در سایه عاقل گریز |
|
تا رهی زآن دشمن پنهان ستیز |
(2981)از همه طاعات اینت بهتر است |
|
سبق یابی بر هر آن سابق که هست |
(2982)چون گرفتت پیر، هین تسلیم شو |
|
همچو موسی زیر حکم خضر رو |
(2983)صبر کن بر کار خضری بینفاق |
|
تا نگوید خضر: رو هذا فراق |
(2984)گرچه کشتی بشکند، تو دم مزن |
|
گرچه طفلی را کُشد، تو مو مکن |
(2985)دست او را، حق چو دست خویش خواند |
|
تا یدالله فوق ایدیهم براند |
(2986)دست حق میرانَدَش، زندهش کند |
|
زنده چِبوَد؟ جان پایندهش کند |
سایه: یعنی پناهگاه معنوی وحیطهْ تأثیر مردان حق.
دشمنِ پنهان ستیز: منظور نفس وعلائق این جهانی است. به کنایه شیطان یا نفس بمناسبت آن که از درون وسوسه مىکنند و یا آن که اعمال و خواطر زشت را در دیدهى راهرو مىآرایند و بصورت خیرات و اندیشههاى نیک فرا وى مىنمایند.
سبق یابی: یعنی پیش می افتی .
هذا فراق: اشاره دارد به ایهْ :«قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا»:او گفت: «اینک زمان جدایى من و تو فرا رسیده؛ اما بزودى راز آنچه را که نتوانستى در برابر آن صبر کنى، به تو خبر مىدهم..[1]
یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ :اشارهدارد به آیهْ قرآن که خداوند فرمود:«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَیَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا»:کسانى که با تو بیعت مىکنند (در حقیّقت) تنها با خدا بیعت مىنمایند، و دست خدا بالاى دست آنهاست؛ پس هر کس پیمانشکنى کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است؛ و آن کس که نسبت به عهدى که با خدا بسته وفا کند، بزودى پاداش عظیمى به او خواهد داد.[2]
گرفتت پیر: یعنی پیر تو راپذیرفت.
خضری: صفت نسبی است.
کارخضری: یعنی کاری مناسب خضر یا هر مرشد کامل.
( 2978) یا على از تمام طاعات و عبادات تو فقط سایه خاص الهى را انتخاب کن.( 2979) هر کس طاعتى انتخاب کرده و براى خود اسباب نجاتى فراهم کرده.( 2980) ولى تو خویشتن را در سایه عاقل قرار ده تا از دشمن درونى در امان باشى.( 2981) این عمل از همه طاعات سزاوارتر است تا تو از همه پیش باشى.( 2982) وقتى پیر را یافتى چون موسى که تسلیم خضر گردید تو نیز در مقابل او تسلیم شو.( 2983) ولى در مقابل کارهاى خضر بردبار باش تا خضر بتو هذا فِراقُ 18: 78 نگوید و از همراهى با تو سرباز نزند ( 2984) اگر کشتى بشکند یا طفلى کشته شود تو سخن مگو.( 2985) چون خداى دست او را دست خود خوانده پس دست او بالاى دستها است ( 2986) دست حق مىکشد و با این کشتن زنده مىکند زنده کردن چیست بلکه جان ابدى باو عطا مىکند.
مولانا میگوید: طاعات و عبادات گوناگون است و هر کسی برای نجات خود به نوعی از آنها پناه میبرد. اما تو یا علی! سایه آن بنده کامل الهی را اختیار کن، زیرا وصول به این بنده از جمیع طاعاتی که همراه با راهبر الهی نیست، برتر و بهتر است. در سایه چنین انسان والایی میتوانی از دشمنیهای پنهان ستیز نفس و علایق این جهانی آزاد شوی. وقتی که پیر کامل تو را برای ارشاد پذیرفت، تسلیم محض او باش، مانند تبعیت موسی از خضر و در برابر همه دستورات آن مرد کامل که خضر زمان و ولی دوران است، صبر کن، تا مبادا به تو بگوید: برو؛ اینک هنگام جدایی بین من و توست. ـ مطابق نقل قرآن در سوره کهف از آیه 78 به بعد، خضر(ع) به موسی(ع)گفته بود که شرط همراهی او این است که موسی به کار او اعتراض نکند؛ و چون موسی(ع) سه بار از این شرط عدول کرد، خضر از او جداشد. مولانا میگوید: مرد راه حق همانند خضر، اگر کشتی را شکست و یا طفلی را کشت، تو حق هیچگونه اعتراضی را نداری؛ چون فرصت دیدار و همراهی با انسان کامل را از دست میدهی. به علاوه دست انسان کامل، دست خداست،و دست خدا بالاتر از دست بندگان است .
مولانا کار مردان کامل را فعل حق میداند و اگر هم مانند خضر کسی را بکشند، در اصل او را دست حق کشته است تا در عالم معنا به زندگی حقیقی برساند و جاودان سازد.
صاحب کتاب بیان السعادة می گوید[3]: «و شرط مرید آنست که حرمت شیخ در دل او موقعى عظیم داشته باشد و بر هیچ کار شیخ البته اعتراض نکند و به افعال شیخ اقتدا نکند، آنچ او را بفرماید آن کند. و هر امرى که شیخ کند علت و سبب آن را نطلبد بل که آنچ امر شیخ باشد بدان مبادرت نماید اگر معنى و فایدهى آن را داند یا نداند.»[4] شیخ بعقیدهى صوفیان، مظهر خداست، هر امرى که از جانب مظهر سر زند و هر فعلى که در وجود آید آن در حقیقت به ظاهر نسبت دارد زیرا مظهر درین مرتبه، در آن چه ظاهر است یعنى حق تعالى فانى شده و حکم او حکم خداست بر این مقدمه، دست ولى راستین بهنگام بیعت خاص ولوى، همان دست خداست و چنان است که سالک با خدا بیعت مىکند و دست در دست حق مىنهد.
[1] - سوره کهف ، آیه 78
[2] - سوره فتح ،آیه 10
[3] - بیان السعادة، طبع طهران، ج 2، ص 480- 470.
[4] - اوراد الاحباب، انتشارات دانشگاه طهران، ص 77.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |