(2987)هر که تنها، نادرا، این ره بُرید |
|
هم، به عون همّت پیران رسید |
(2988)دست پیر از غایبان کوتاه نیست |
|
دست او جز قبضه الله نیست |
(2989)غایبان را چون چنین خلعت دهند |
|
حاضران از غایبان لاشک بهاند |
(2990)غایبان را چون نواله میدهند |
|
پیش مهمان تا چه نعمتها نهند |
(2991)کو کسی کو پیش شه بندد کمر |
|
تا کسی کو هست بیرون سوی در؟ |
(2992)چون گزیدی پیر، نازک دل مباش |
|
سست و ریزیده چو آب و گل مباش |
(2993)ور به هر زخمی تو پر کینه شوی
|
|
پس کجا بی صیقل آینه شوی؟ |
همت: توجه کامل روحانی به جانب پروردگار است که موجب برآوردن مقصود خود یا دیگری شود.
غایبان: کسانی هستند که با ولیای بیعت نکردهاند ولی به راه او معتقدند .
دست او جز قبضه الله نیست: یعنی دست اولیای دست خدا است.
حاضران: مریدانیاند که بیعت کردهاند.
مهمان: اشاره به همین حاضران است.
پیش شه بندد کمر:یعنی کسى که در حضور شاه کمر خدمت بسته است.
ریزیده: تلفظ دیگر است از (ریختن) و صورت آن در فعل مضارع (مىریزد) معنى آن سست و ضعیف و از هم گسیختنى و پاشیدنى است، نظیر: فرو ریخته،
( 2987) اگر بطور نادر کسى این راه را تنها رفت باز بیارى همت پیران بوده است.( 2988) دست پیر از کسانى که غایبند کوتاه نیست زیرا که دست او دست خدا است.( 2989) وقتى در حق غایبان چنین مرحمتى کنند البته حاضرین از آنها بهتر خواهند بود. ( 2990) بغایبین حقى که دارند مىدهند ولى حاضران مهمانند البته جلو مهمان نعمتهاى فراوان خواهند چید.( 2991) کى کسى که در حضور شاه کمر خدمت بسته با کسى که بیرون در ایستاده مساوى خواهند بود. () کوشش کن که بدرون راه یافته و در حضور باشى و گر نه حلقهوار در بیرون در خواهى ماند.( 2992) وقتى پیر را پیدا کردى نازک دل و سست نباش.( 2993) اگر بهر زخم و صدمهاى که بتو برسد کینه و ریا متأثر باشى ورزیده نخواهى شد بدون صیقل هرگز آئینه بوجود نخواهد آمد.
مولانا در این قسمت، به کسانی که با مرشد خاصی بیعت نمیکنند نیز امید میدهد که: اگر از هدایت مستقیم پیران بهرهمند نباشی، همّت و توجه آنها میتواند تو را به مقصود برساند.
وقتی که عنایت اولیاءالله حتی مشمول کسانی که بیعت نکردهاند، نیز میشود، معلوم است کسانی که مهمان اولیای الهی محسوب میشوند و بر خوان نعمت اولیاءالله حاضرند، چگونه پذیرایی میگردند! البته طبیعی است که فاصله حاضران و غایبان در برخورداری از معنویات بسیار زیاد باشد. سپس مولانا توصیه میکند به اینکه: اولاً: نازکدل و زودرنج مباش؛ ثانیاً: طاقت و تحمل خطاب و عتاب پیر را داشته باش، زیرا بدون تحمل دشواریها به کمال نمیرسی؛ ثالثاً: به هر زخمی کینه بر دل مگیر، زیرا آیینه شدن به معنای صیقل دادن دل از همه رذائل نفسانی و کینهها و کدورتهاست.
استاد فروزانفر درتفسیر این ابیات چنین می گوید:بعقیدهى بعضى اتصال به پیر و یا شیخ تربیت، امرى ضرورى نیست، ابو عبد الله محمد بن عباد نفرى حمیرى رندى (792- 733) درین باره رسالهاى خاص دارد که در جواب یکى از معتقدان خود نوشته است، او درین رساله مىگوید سلوک متوقف بر پیوستن به شیخى نتواند بود، اصلاح نفس وظیفهاى است لازم. و طالب بىهیچ تاخیر و یا انتظار دست یافتن به پیرى، باید توبه کند، توبهاى موفق دستور شرع و همراه با صدق نیت و اخلاص، سپس با توکل و اعتماد بر حق، مراحل سلوک را در هم سپرد و بر خداست که او را از وسواس دیو نفس محفوظ دارد و اگر مشیت الهى مقتضى باشد پیرى را براى هدایت وى مأمور خواهد فرمود. این رساله یک بار بهمراه کتاب شفاء السائل، طبع انقره و دیگر بار بانضمام سایر رسائل او بنام (الرسائل الصغرى) در بیروت بطبع رسیده است. از شعب صوفیه، اویسیان نیز بر همین راه رفتهاند، اویسى کسى را گویند که بظاهر پیرى ندارد و از روحانیت حضرت رسول (ص) یا یکى از مشایخ مستفید مىشود و کسب فیض مىکند و باطن خویش را جلا مىدهد و بانوار معرفت روشن مىگرداند و سیر و سلوک خویش را به تایید روحانیت آن پیر به پایان مىبرد چنان که اویس قرنى از تابعیت که بنا بر مشهور تا زمان خلافت حضرت مولاى متقیان زنده بود، بدیدار حضرت سید عالم (ص) چشم روشن نکرد و مراحل کمال را بعشق معنویت وى در هم سپرد. جهت اطلاق اویسى برین طایفه بىگمان همین نکته است.
این خلاف، همانند اختلاف فقهاست دربارهى تقلید میت که بعضى جائز شمردهاند ولى اکثر آنها رجوع به اعلم حى و زنده را بر مکلف واجب مىدانند. مولانا در جواب عقیدهى این مخالفان، مىگوید فى المثل اویسیان نیز اگر از معرفت چاشنى و ذوقى یابند و بجایى رسند که هم از برکت وجود پیران است بمناسبت آن که پیر خلیفهى حق و دست او دست خداست، دست تصرف حق از هیچ موجودى کوتاه نیست، ظاهرا به استناد آیهى شریفه: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ » (نه، که دستهاى خدا بسته نیست و باز و گسترده است.) [1]
نهایت آن که درین مورد میان حاضر و غایب فرقى ژرف است و تفاوتى عظیم زیرا آن که همنشین پیر است و احوال او را بچشم مىبیند و سخنان او را دهان بدهان مىشنود، فیض مىبرد و هم در ظل پیر از خطر ایمن تر است چنان که در پیشگاه سلاطین میان حاضر و غایب تفاوتى زفت و کلان وجود دارد و نعمت و خلعت بحاضران بیشتر و پیوسته تر مىرسد.
مولانا می گوید: ریاضت و مجاهدت با ترک خواهش و مراد و خلاف نفس همراه است، کوشش و گرسنگى روز، بیدارى شب، تحمل ار هر بىادب، خدمت دوست و دشمن، خشم فرو خوردن، از هر لذتى چشم پوشیدن، جزو آداب سلوک است، در برابر، مقصدى بلند و هدفى عالى است یعنى وصول بکمال انسانیت و نیل بدیدار حق، راهروى که مىخواهد بدین پایهى والا برسد ناچار باید بردبارى و شکیبایى ورزد و تنگ حوصله نشود، فرمان پیر را بپذیرد و بر سر و چشم نهد و از دورى راه و دشوارى کار گله نکند و شکایت نه آغازد زیرا ترک مراد مانند صیقلى است که بر روى آینه مىکشند، صیقل بر سطح آینه فشار وارد مىآورد ولى زنگار را مىزداید. « و بر مرید واجب است که در خدمت شیخ و استاد قیام نماید و در تحت حکم او صبر کند و در ظاهر و باطن مخالفت او ترک کند و سخن او را قبول کند و در هر امرى که برو عارض شود رجوع به خدمت شیخ کند و حرمت او را عظیم دارد و در سر و آشکارا از انکار بر شیخ دور باشد.»[2]
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |