( 3026) شیر و گرگ و روبهى بهر شکار |
|
رفته بودند از طلب در کوهسار |
( 3027) تا به پشت همدگر بر صیدها |
|
سخت بر بندند بند و قیدها |
( 3028)هر سه با هم اندر آن صحراى ژرف |
|
صیدها گیرند بسیار و شگرف |
( 3029)گر چه ز ایشان شیر نر را ننگ بود |
|
لیک کرد اکرام و همراهى نمود |
( 3030)این چنین شه را ز لشکر زحمت است |
|
لیک همره شد جماعت، رحمت است |
( 3031) این چنین مه را ز اختر ننگهاست |
|
او میان اختران بهر سخاست |
از طلب: به طلب، براى.
به پُشت: به یارىِ، به کمک ، پشتیبانی:
از ایرانیان چند نامى بکشت چو خسرو بدید اندر آمد به پشت
فردوسى
قید: نوعی دام است که درزیر علف وخاشاک پنهان می کنند وپای شکار درآن گرفتار می شود.
ژَرف: بىانتها، دور و دراز:
کدام است مرد پژوهنده راز که پیماید این ژرف راه دراز
(شاهنامه، ج 3، ص 1150)
شِگَرْف: ستبر، تنومند، بزرگ.
همره شد: همراه شدن، همراه بودن.
رحمت: اشاره دارد به حدیث: «الجَمَاعَةُ رَحْمَةٌ وَ الفُرْقَةُ عَذَابٌ».[1]
( 3026) شیر و گرگ و روباه براى شکار بکوه رفتند.( 3027) که هر سه با هم شکار زیادى بدست آوردند.( 3028) و بپشت خود بار کرده بیاورند. ( 3029) اگر چه شیر نر عار داشت که با آنها بشکار رود ولى تفضل کرد و با آنها همراهى نمود.( 3030) چنین شاهى که اعتماد او فقط بقدرت شخصى خود است همراهیش با لشکر اسباب زحمت است ولى او همراه شد براى اینکه جماعت رحمت است.( 3031) همچنین ماه ننگ دارد که با ستارگان همراه باشد براى اینکه او میان ستارگان در نور بخشى دریاى سخاوت است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |