( 3038) چون ز کُه در بیشه آورد شان |
|
کشته و مجروح و اندر خون کشان |
( 3039)گرگ و روبه را طمع بود اندر آن |
|
که رود قسمت به عدل خسروان |
( 3040)عکس طمع هر دوشان بر شیر زد |
|
شیر، دانست آن طمعها را سَند |
( 3041)هر که باشد شیر اسرار و امیر |
|
او بداند هر چه اندیشید ضمیر |
( 3042)هین نگهدار ای دل اندیشه خو |
|
دل ز اندیشه بدی در پیش او |
( 3043)داند و خر را همی راند خموش |
|
در رُخت خندد برای روی پوش |
بیشه: رمز دنیاست، و لاشه کشتهها رمز نعمتهاى آن که: «الدُّنْیا جِیفَةٌ وَ طالِبُوها کِلابٌ».
عدل خسروان: عدالتى که پادشاهان کنند و ممکن است خسروان را به معنى خسروانى گرفت. عدل پادشاهانه و از عدل خسروان مقصود عدالت و تساوى است.
زدن عکس: منعکس شدن، مکشوف شدن.
سَنَد: سبب، مدرک.
ضمیر: درون.
اندیشه خو: کسی که پیوسته در اندیشه است و از اندیشه، معنى رایج آن «تفکر» مقصود نیست بلکه به قرینه صفت «بد» نگرانى و تشویش و وسوسه را مراد است که آن حجاب دل است و حجابى است زدودنى که با استغفار برود و عارفان آن را حجاب غینى گویند .
خر را خموش راندن: کنایه است از مماشات کردن، اغماض، عیب دیدن و عیب را نگرفتن.
روى پوش: روى پوشیدن، مستور داشتن.
براى روى پوش خندیدن: به ظاهر رسوا نکردن، و در نهان منکر بودن، و این نیز از مکارم اخلاق اولیاى خداست که بر گناه بنده آگاهند و بر او مىپوشند.
( 3038) وقتى صیدهاى خود را که کشته و مجروح و خون آلود بودند از کوه به بیشه آوردند.( 3039) گرگ و روباه طمع داشتند که صید را بعدالت تقسیم کنند.( 3040) طمع آنها در شیر منعکس شده و فهمید که آنها چه خیال کرده و چه طمعى دارند.( 3041) هر کس که امیر بوده و اسرار در تحت قدرت او باشند هر چه که دیگران در ضمیر خود بیندیشند او مىفهمد.( 3042) هان اى آن که دل هوسناک و اندیشه خو دارى در پیشگاه او دل خود را از اندیشه بد باز دار. ( 3043) که او مىفهمد و بروى خود نیاورده بروى تو تبسم کرده خنده را رو پوش قرار مىدهد.
گرگ و روباه چنان که اشاره کردیم مظهر مردم دنیایند و شیر مظهر انسان کامل. دنیا پرستان چون اولیا را میان خود مىبینند، او را در پایه خود مىنهند. گرگ و روباه نیز شیر را همتاى خود در شکار مىدیدند. حال که همگى صیدى انبوه به دست آوردهاند، باید میان آنان به سویَّت تقسیم گردد. اگر آنان شیر را چنان که مىباید مىشناختند، خود و شکار صید شده را در خدمت او مىنهادند آن گاه مىدیدند که او همگان را بدیشان بذل مىکند. چنین است چالش دنیا پرستان با اولیاى خدا که پندارند آنان به مال دنیا نیازمندند و به خوردنى این جهان آزمند و از این دقیقه غافل که:
این چراغ شمس کو روشن بود نه از فتیل و پنبه و روغن بود
قوّت جبریل از مطبخ نبود بود از دیدار خلاّق وجود
مولانا میگوید: مردان کامل، پیروان و مریدان را همواره از خوراک معنوی بهرهمند میسازند؛ یعنی سالک، در صحبت و خدمت شیران بیشه طریقت، از علوم و معارف الهی که رزق آسمانی و قوّت روحانی است، بینصیب نمیماند. بازتاب حرص گرگ و روباه چنان در رفتار و حرکات آنها دیده میشد که شیر آن را یافت و ریشه و تکیهگاه آن را شناخت. عارف کامل نیز نهانیهای سالکان را در مییابد و هیچکس نمیتواند احوال درونی خود را از آنان مخفی کند. هر کس شیر اسرار و سالار حقایق الهیه باشد، هرچه در ضمیر مریدان بگذرد، بدان واقف شود، ازاینرو به مردان حق «جواسیسالقلوب» گویند. ای دل اندیشناک! آگاه باش و دلت را از اندیشه بد و قبیح در محضر او حفظ کن. اگر اولیاءالله مکنونات نهفته دیگران را فاش نمیکنند به مقتضای اسم ستّار الهی است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |