( 3051)وا رهانم چرخ را از ننگتان |
|
تا بماند در جهان این داستان |
( 3052)شیر با این فکر میزد خنده فاش |
|
برتبسّمهای شیر، ایمن مباش |
( 3053)مال دنیا شد تبسّمهای حق |
|
کرد ما را مست و مغرور و خَلقَ |
( 3054)فقر و رنجوری به استَت ای سَند |
|
کآن تبسّم، دام خود را بر کنََد |
فاش: آشکار.
تبسّم: لبخند.
تبسّمهاى شیر: لب گشودن و دندان نشان دادن. اسدى گوید[1]:
نباید شد از خنده شه دلیر نه خنده است دندان نمودن ز شیر
ایمن: بىبیم، نانگران.
برتبسّمهای شیر، ایمن مباش: منظور سخن مولانا این است که بیشتر آدمیان چون دنیا بر آنان لبخند زند مغرور مىگردند، البته باید دانست که اینگونه تبسمهای الهی در قرآن به عنوان استدراج گفته شده است. در قرآن چنین آمده است: «کَلاَّ إِنَّ اَلْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنى»[2] و آن را خیر خود مىدانند، درحالى که آن فراوانى نعمت چه بسااستدراجى است که قرآن می فرماید: «وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لاَ یَعْلَمُونَ. وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ»[3] آنانکه به تکذیب آیات ما میپردازند به استدراج گرفتارشان سازیم بهگونهای که خود ندانند.و به آنها مهلت مىدهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوى (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.) و«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ- » پس چون فراموش کردند آن را که بدان پند داده شدند، گشودیم بر آنان درهاى هر چیز را تا چون شاد شدند بدان چه به آنان داده شد. گرفتیم آنان را ناگهان حالى که سر افکنده بودند»[4]. یا خود را تندرست مىبینند و آن تندرستى و نیرو آنان را به مستى و غرور مىکشاند و چنین مردم اگر آگاه باشند دانند که فقر و رنجورى براى آنان بهتر از توانگرى و تندرستى است که: «وَ لَوْ بَسَطَ اَللَّهُ اَلرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی اَلْأَرْضِ...» اگر فراخ گرداند خدا روزى را براى بندگانش هر آینه سرکشى مىکنند در زمین...»[5]
خَلَق: دریده ومندرس ،کهنه و نیز به معنى خوار وپریشان مىتوان گرفت.
سند: معتمد، مورد اعتماد.
ای سند:یعنی ای کسی که مود اعتماد ومحل استناد هستی.
دام بر کردن: بر چیدن دام. و در این جا مقصود به دام افکندن است.
( 3051) بطورى دنیا را از ننگ آنها پاک کنم که داستان آنها در جهان آینده بیادگار بماند. ( 3052) شیر با این خیالات بروى آنها مىخندید آرى از تبسم شیر نباید ایمن بود. ( 3053) مال دنیا همانا تبسمهاى حق است که ما را مست و مغرور نموده.( 3054) پس فقر و رنجورى بهتر است چون آن تبسم بوسیله اینها دام خود را بر مىچیند.
مولانا صراحتاً می گوید: باید جهان را از لوث وجود شما ننگان پاک نمود، تا این داستان برای جهانیان موجب عبرت شود. مال و سرمایهْ این جهانی، تبسم و لبخند حق است، که ما را مست و مغرور و مندرس از معنویت و دور از خدا میکند. این تبسم حق همانند تبسم شیر، هنگام حمله و دریدن است. مولانا میگوید: پس ای انسانی که به سخن من اعتماد داری، بدان که ترشرویی دنیا و فقر و تهیدستی برای تو بهتر است، زیرا آن لبخند (خوشیهای دنیا) سرانجام، صید خود را شکار میسازد و به هلاکت میرساند و این امر بهتدریج و آرام آرام صورت میپذیرد. آن چنان به خوشیها و لذایذ دنیا شیفته و فریفته میگردی که خود از سرِ بدمستی نخواهی فهمید.
[1] - (به نقل از لغت نامه)
[2] - سوره علق، 6 و 7
[3] - سوره اعراف، آیهْ 182و183
[4] - سورهْ انعام،آیهْ 44
[5] - سورهْ شورى،آیهْ 27.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |