( 3115) گرگ را بر کَند سر آن سر فراز |
|
تا نماند دو سرى و امتیاز |
( 3116)«فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ» است اى گرگ پیر |
|
چون نبودى مُرده در پیش امیر |
( 3117) بعد از آن رو شیر با روباه کرد |
|
گفت بخشش کن براى چاشت خَورد |
( 3118) سجده کرد و گفت این گاو سمین |
|
چاشت خوردت باشد اى شاه گزین |
( 3119) وین بز از بهر میان روز را |
|
یَخنیى باشد شه پیروز را |
( 3120) و آن دگر خرگوش بهر شام هم |
|
شب چَره این شاهِ با لطف و کرم |
( 3121) گفت اى روبه تو عدل افروختى |
|
این چنین قسمت ز که آموختى |
( 3122) از کجا آموختى این اى بزرگ |
|
گفت اى شاه جهان از حالِ گرگ |
سر فراز: یعنی سر فرازنده، بلند رُتبت، عالى مقام.
دوُ سَرى: (دو سرى) سرورى، دو سرورى، دو سرور بودن، دو حاکم حکومت کردن.
فَانْتَقَمْنَا مِنْهُم: برگرفته است از قرآن کریم ،[1] و مفاد آن انتقام گرفتن از کافران و مجرمان است.
مرده: تسلیم، بىادعا، خود را نیست دانسته.
بخش کردن: تقسیم کردن.
چاشت خَورد: آن چه در چاشت خورده شود صبحانه، ، ناشتایى. باید توجه داشت که شیر ناشتاست. از این رو چاشت خورد را مقدم مىدارد. نیز گفتن چاشت خورد تنبیهى است روباه را که بداند در تقسیم نباید روش گرگ را پیش گیرد و دیگرى را در خوردن شکارها شریک کند، باید در فکر ناهارى و شام شیر نیز باشد.
سَمین: فربه، چاق
گُزین: گزیده.
میان روز: ناهارى، ناهار.
یَخْنِى: به معنی پخته، گوشت پخته، نوعی پلو باگوشت. ونیز به معنی ذخیرهْ غذا است،[2] آن چه نگاه دارند براى حاجت:
مخور غم ز صیدى که ناکردهاى که یخنى بود آن چه ناخوردهاى[3]
شَب چَره: نقل و میوه باشد که پس از شام خورند. روباه خرگوش را که خرد است در خور شام شیر نمىبیند و مىگوید او شب چره شاه است.
عدل افروختن: کار به عدالت کردن.
( 3115) شیر سر فرازانه سر گرگ را کند تا دو سرى و امتیاز باقى نماند و دوئیتى نباشد تا یکى را ممتاز بدانند.( 3116) اى گرگ پیر این است معنى فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ یعنى چون ما را رنجاندند از آنها انتقام کشیدیم و همه را غرق کردیم تا گذشتگان عبرت آیندگان باشند. و براى آن است که در پیش امیر دعوى زندگى کرده و مرده نبودى.( 3117) پس از آن شیر رو بروباه نموده گفت این صیدها را براى خوردن تقسیم کن.( 3118) روباه تعظیم نموده گفت این گاو چاق براى چاشت شاه.( 3119) و این بز هم براى غذاى ظهر شاه.( 3120) و این خرگوش براى شبچره شاه باشد. ( 3121) شیر گفت اى روباه تو این عدالت را از کجا آورده و این تقسیم عادلانه را از چه کسى یاد گرفتى؟( 3122) گفت من این تقسیم عادلانه را از حال گرگ آموختم.
مولانا می گوید: در جهان هستى حکومت از آن خداست. و هیچ کس را برابر او نباید حاکم به شمار آورد « إِنَّ اَللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ...- » خدا مشرک را نمىآمرزد..».[4] دراین ابیات مولانا به شکل تمثیل اشاره کرده آن که از حد خود در گذرد و برابر قدرتى که او را قدرت بخشیده است بایستد، باید سزا ببیند. چنان که کافران را خدا مهلت مىدهد تا در طغیان پیش روند، سپس آنان را مىگیرد تا هم کیفر داده باشد و هم کیفر آنان عبرتى براى دیگران گردد. شیر را از کیفر گرگ غرض این بود که معلوم دارد، تا روباه چه خواهد کرد. و این موهبتى است نفسهاى ضعیف متمایل به سرکشى را که از حال دیگران عبرت گیرند و عذاب آنان موجب تنبیه شان شود.
گرگ در عبارت مولانا مظهر نفس طاغى است و روباه نفس ضعیف که گاه مکر پیش مىگیرد و گاه متنبّه مىگردد.
[1] - اعراف، 136. حجر، 79. زخرف، 25 و 55
[2] - (برهان قاطع)
[3] - (نظامى، به نقل از لغت نامه)
[4] - (نساء، 48)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |