( 3123)گفت: چون در عشق ما گشتی گرو |
|
هر سه را برگیر و بستان برو |
( 3124)روبها چون جملگی ما را شدی |
|
چونت آزاریم؟ چون تو ما شدی |
( 3125)ما تو را و جمله اشکاران تو را |
|
پای بر گردون هفتم نه، بر آ |
( 3126)چون گرفتى عبرت از گرگ دنى |
|
پس تو روبه نیستى شیر منى |
در عشق گرو شدن: پایبند عشق گردیدن، جز معشوق کسى را ندیدن.
شدن کسى: مخصوص او بودن، از آن او گشتن.
عبرت: یعنی پند آموزی، از سرنوشت دیگران پند آموختن.
دنى: پست.
( 3123) گفت چون این طور در جلو ما رفتار کردى هر سه شکار مال تو است بردار و برو.( 3124) اى روباه چون معتقد شدى که همه براى ما است دیگر ترا آزار نخواهیم داد چون تو ما شدهاى. ( 3125) اکنون پاى بر بالاى آسمان هفتم بگذار که ما و همه شکارها براى تو است.( 3126) چون از گرگ عبرت گرفتى تو روباه نیستى بلکه شیر من هستى.
درادامهْ ابیات پیشین مولانا می گوید: روباه در کار تقسیم، خود را نادیده گرفت، و تنها شیر را دید و این وظیفه سالکان مبتدى است که خود را برابر پیر و مرشد هیچ انگارند و در او فنا شوند، و چون به چنین مقامى نایل گشتند، با محبوب و معشوق خود یکى مىشوند. همه او مىگردند و او همه وى، که: «مَنْ کانَ لِلَّهِ کَانَ اللَّهُ لَهُ»:
گفته او را من زبان و چشم تو من حواس و من رضا و خشم تو
رو که بىیَسْمَع و بىیُبْصِر تویى سِر تویى چه جاى صاحب سر تویى
چون شدى من کانَ لِلّه از وَ لَه من تو را باشم که کان اللَّه له
1939- 1937/ 1
مولانا دراین ابیات اشاره به این نکته دارد که سالک الیالله، چون خود را از میان برداشت و هستی خود را فدای محبوب نمود، محبوب نیز انعام و صفات خود را به او داده و او را جانشین خود قرار خواهد داد. سالک وقتی که آتش بر خرمن وجودی خود زد و «من» بودن خود را فدای وجود محبوب نمود و به «ما» تبدیل شد، محبوب نیز همه چیز را به او میبخشد و همه هستی از آن او میگردد. این سالک مقام و مرتبهای بس والا پیدا میکند و به درجات آسمانها نائل میشود و پای بر گردون هفتم مینهد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |